حضرت زهرا (س)

علی آبادی ورزش ایران را نابود کرد

- نظرات : بدون نظر - بازدید [ 1003 ] - سه شنبه, 1 اردیبهشت 1394
علی آبادی ورزش ایران را نابود کرد

 علی آبادی ورزش ایران را نابود کرد به گواه زمان پایه های والیبال مدرن را ما بنا نهادیم. کدام فدراسیون علمی تر از ما کار کرده است؟ در صنعت دو دو تا می شود...


 علی آبادی ورزش ایران را نابود کرد







به گواه زمان پایه های والیبال مدرن را ما بنا نهادیم. کدام فدراسیون علمی تر از ما کار کرده است؟ در صنعت دو دو تا می شود چهار تا؛ اما در ورزش می شود 5 تا. غیر از این باشد موفق نخواهید شد.
این روزها که والیبال اوضاع درخشانی دارد، می توان باب گفتگو را با مدیری باز کرد که بی تردید نقش غیر قابل انکاری در روسپیدی این رشته المپیکی داشته است. بدون تردیدی نقش این مدیر در موفقیت چشمگیر والیبال ایران پررنگ تر از سایرین بوده؛ مدیری اقتصادی که اعتراف می کند دوست نداشته از والیبال برود؛ محمدرضا یزدانی خرم.

روایت ناشنیده یزدانی خرم از پشت پرده ورزش، والیبال و کشتی
محمدرضا یزدانی خرم

در گفتگوی مفصل با یزدانی خرم، مردی که 17 سال سکان هدایت فدراسیون والیبال را بر عهده داشت، از روزهای سخت پرسیدیم و از زمانی که آسمان این رشته آبی شد. یزدانی خرم هم با حوصله به تمام پرسش ها پاسخ گفت؛ بدون اینکه بخواهد از حواشی فرار کند.

مردی که در کشتی هم بر تجربیات مدیریتی خود افزود، از روزهایی گفت که گزینه اول دولت محمود احمدی نژاد برای ریاست سازمان تربیت بدنی بود تا اینکه محمد علی آبادی از رسیدن به پست شهرداری پایتخت باز ماند و ... ماحصل گفتگوی مشرق با یزدانی خرم را در زیر بخوانید:

رفیق دوست قبول کرد تا والیبالی شوم

رمز موفقیت محمدرضا یزدانی خردم در والیبال چه بود؟
خیلی ساده؛ والیبال را قبل از ورود به فدراسیون شناخته بودم. یک مدیر اقتصادی بودم که می دانستم با برنامه ریزی در هر کاری می توان موفق شد.

چه شناختی از والیبال داشتید؟
والیبال را در سطح قهرمانی دنبال نکرده بودم؛ اما از نوجوانی و بعد در جوانی این رشته را همراه با کشتی و دوچرخه سواری دنبال می کردم. آن زمان پدرم راضی نبود ورزش را در سطح قهرمانی دنبال کنم. من هم در محله دخانیات فقط برای سلامتی تمرین می کردم و البته باشگاه می رفتم. همین شد که بعدها وقتی مشغول به کار شدم، سختی های ورزش کردن در نوجوانی و جوانی کمکم کرد تا خیلی زود مشکلات را مرتفع کنم.

چه شد که وارد سیستم ورزش شدید؟
اول کارمند پارس خودرو بودم و بعد مدیرعامل آن شدم. سه سالی که مدیر بودم، با کمک دوستان تیم های ورزشی را فعال کردم. ابتدا خیلی دشوار بود که در محیط کارگری شرایط ورزش کردن افراد را در ساعات کار مهیا کنیم. به واقع، یک سری مخالفت می کردند و دوست نداشتند بپذیرند کارگران از وقت کارشان بزنند و ورزش کنند.

شما به مدیری که در ساخت و ساز توانا بود، معروف هستید.
اتفاقا استارت این کار را در همان پارس خودرو زدیم. یعنی هم والیبال، فوتبال و کشتی راه اندازی شد و هم امکاناتی فراهم شد. بهتر است بگویم ساخته شد.

بعد به دخانیات رفتید و ...
امکانات دخانیات برای ورزش عالی بود. 8 کارخانه داشت با 8 باشگاه و تاسیسات زیاد. شروع به بازسازی آنها کردم. خاطرم هست در مشهد مدیرعامل آن مجموعه را، آقای حاجی خانی را به شدت با ورزش درگیر کردم. طوری که بعدها رئیس هیات فوتبال مشهد شد. در استان های مختلف هشت تیم والیبال درست کردیم تا وارد لیگ سراسری شوند. یکی از تیم ها را در شاهرود به برادران مظفری سپردیم. آنها هم با مبلغی اندک تیم را جمع و جور کردند.

چه انگیزه ای از توجه به والیبال داشتید. حداقل پیش تر که فضای رسانه ای مثل امروز یک تریبون بزرگ نبود، مدیران اقتصادی کمتر به ورزش می پرداختند.
می خواستم ببینم می توانم مثل بعضی ها که قبل از انقلاب دایره ورزش را وسیع کردند، موفق عمل کنم. خیلی زود هم به این نتیجه رسیدم که می توان با برنامه ریزی به این خواسته رسید. یک مدیر اقتصادی بودم که روز به روز بر تجربه ام در مدیریت ورزشی افزوده می شد. بعد که به بنیاد جانبازان و مستضعفان رفتم، بستر فراهم بود. امکانات کم نظیری وجود داشت که فقط باید مدیریت می شد. اماکن تفریحی مثل تله کابین توچال، مجموعه چمران، پارک ارم و ...

تا این که حسن غفوری فرد به سراغ شما آمد.
اولین ورود جدی ام به والیبال از همان زمان شروع شد. دکتر غفوری فرد قصد داشت با شایسته سالاری زود به اهدافش برسد. ما امکانات خوبی در بنیاد داشتیم. دعوتم کرد، صحبت کردیم و گفت می توانی در کدام فدارسیون کار انجام دهی که گفتم والیبال چون شناخت خوبی طی سال های گذشته پیدا کرده بودم.

والیبال از آن زمان به یک باره جهش عجیبی را آغاز کرد.
باید بگویم قبل از غفوری فرد هم روسای فدراسیون ها انسان های شریفی بودند. اما دکتر می خواست در سطوح مختلف مدیریتی از وزرا، وکلا و چهره های صاحب نفوذ استفاده کند. آنها نیاز ورزش که امکانات بود را از بیرون به داخل آن می آوردند. در واقع این گام نخست حرفه ای شدن بود. خاطرم هست چندی قبل غفوری فرد در یک مصاحبه اعلام کرد من 4 سال رئیس سازمان تربیت بدنی بودم که طی هر 4 سال فوتبال قهرمان آسیا شد. یزدانی خرم را آوردم والیبال که به اینجا رسید. مشحون را به بسکتبال بردم و پیشرفت کرد.

خواسته غفوری فرد از شما که در بنیاد حضور داشتید چه بود؟
با هم صحبت کردیم و گفت هم باید وقت بگذاری و هم پول بیاوری. من هم با آقای رفیق دوست صحبت کردم و ایشان موافقت کرد چون باید هر روز ساعت 2 بعدازظهر به فدراسیون والیبال می رفتم.

روایت ناشنیده یزدانی خرم از پشت پرده ورزش، والیبال و کشتی
ایوان می گفت مربیان ایرانی راستش را نمی گویند

وقتی رئیس فدراسیون شدید والیبال چه جایگاهی داشت؟
فدراسیون 2 اتاق در مجموعه شیرودی داشت. یک سالن هم بود که اجازه می دادند. تیم ملی بزرگسالان دهم آسیا بود و جوانانمان دوازدهم.

برای ساختن والیبال قدم اولتان چه بود؟
بیشتر پیشکسوتان را دعوت کردیم. دیدیم هم مربی خوب می خواهیم و هم امکانات نیاز داریم و البته باید استعدادیابی هم می کردیم. بنابراین اول سراغ استادیوم آزادی رفتیم. سالن والیبال را بازسازی کردیم. 23 سال پیش 200 میلیون تومان هزینه کردیم. سقف ریخته بود. 60 در را تعویض کردیم. ساعت، نور، کفپوش و خلاصه همه چیز به بهترین سطح خود رسید. خاطرم می آید آقای غفوری فرد حسابی خوشحال شده بود و می گفت پس دو اتاق مجموعه شیرودی را به ما پس بدهید که همین اتفاق هم افتاد. ژاپنی ها را بعد از بازسازی آزادی به تهران آوردم. باورشان نمی شد در یک ماه سالن به آن شکل زیبا درآمده است. باید یادی کنم از مرحوم مهندس جامی، شهردار آن زمان منطقه 5، خدا رحمتش کند. زحمت آسفالت دور سالن ها و رنگ آمیزی نرده ها را متقبل شد. امکانات زیادی هم برایمان ایجاد کرد. آن زمان یک رستوران عالی درست کردیم که فقدانش یکی از معضلات به شمار می رفت.

چه شد که پای ایوان بوکانیکوف به والیبال ایران باز شد؟
ایوان که 3 مدال طلای المپیک را همراه با روسیه بدست آورده بود، به همراه یک مربی دیگر به ایران آمد. آن زمان افشارزاده در کمیته المپیک برای هر فدراسیون 2 مربی خارجی آورد. البته بعد از چند وقت گفتند فقط پول یک نفر را می دهیم. اینطور شد که بوکائیکوف ماند و نفر دوم رفت.

نظر ابتدایی ایوان در مورد والیبال ما چه بود؟
وقتی والیبالیست های ما را دید گفت با این قد و شرایط فیزیکی به جایی نمی رسید. باید در مدارس دنبال استعدادها بگردیم. ما هم رفتیم دنبال این پروژه؛ اما مشکل اول مشکل آموزش و پرورش با خارجی ها بود. یعنی می گفتند خارجی ها حق ورود به مدارس را ندارند و حضورشان در مدارس ممنوع است. تا اینکه بالاخره با رایزنی های فراوان توانستیم مجوز ورود او را به مدارس را بگیریم.

نظر مربیان ایرانی در این باره چه بود؟
 مربیان ما می گفتند به صورت ژنتیکی کوتاه قد هستیم و بلند قد نداریم. اگر هم بلند قد پیدا کنیم، نرمال نیستند!

پس با برنامه های ایوان مخالفت می کردند.
به هر حال نظرشان این بود. ایوان می گفت این افراد راستش را به شما نمی گویند. اگر وقت بگذاریم و در مدارس جستجو کنیم، حتما نتیجه می گیریم. لطفا مرا به مدارس ببرید. خلاصه مدیران مدارس لطف کردند و ما کارمان را شروع کردیم. بچه ها در زنگ های فوق العاده به صف می شدند و ایوان آنها را زیر نظر می گرفت. در هر مدرسه هم حداقل 4-5 استعداد خوب پیدا می کردیم. بچه هایی با قد نزدیک به 2 متر و البته سنین پایین. نفرات مدنظر ایوان بعدازظهرها در کانون مناطق با دقت بیشتر تست می شدند تا انتخاب نهایی صورت بگیرد. بوکانیکوف دنبال نفراتی با بلندی قامت بیش از یک متر و نود سانتیمتر بود. ایوان دنبال بازیکنانی با پایین تنه بلندتر از بالا تنه و انگشت های کشیده می گشت. قرار شد تحت هیچ شرایطی افراد کوتاه تر از 190 سانتیمتر جذب نشوند چون بحث سرمایه گذاری جدی برای قهرمانی روی آنها بود.

این انتخاب چه گستره ای داشت؟
اول تهران را به 4 قسمت شرق، غرب، شمال و جنوب تقسیم کردیم. در این میان از آموزش و پرورش هم یاری خواستیم که انصافا کمک کردند. بعد همین طرح را به شهرستان ها بردیم و مراکز استان ها. به آنها لباس، کفش، توپ و تور دادیم. حتی تا حقوق سرایدارها را در برنامه های خود گنجاندیم. می خواستیم پیشرفت کنیم و باید هزینه این پیشرفت را پرداخت می کردیم.

الگوی شما روس ها بودند؟
بله، حتی ابتدا خواستیم مثل آنها مدارس شبانه روزی تاسیس کنیم. اما بعد از دو هفته فهمیدیم این روش در ایران جواب نمی دهد.

چطور؟
بچه های ما بر خلاف روس ها که راحت دور از خانواده هایشان زندگی می کنند، چنین شرایطی را تحمل نمی کنند. ایرانی ها عاطفی ترند. دیدم بچه ها 10 روزه افسرده شده اند. ژاپنی ها هم همین مشکل را داشتند و مثل ما عاطفی بودند. به همین دلیل آنها هم جواب نگرفتند. اینطور شد که تصمیم گرفتیم مدارس را به مراکز استان ها ببریم.

ایوان می توانست به همه مناطق سر بزند؟
چاره ای نبود. یک اتومبیل با راننده در اختیارش گذاشته بودیم. یک آپارتمان خوب هم برایش گرفته بودیم تا خانواده اش راحت باشند. انصافا ایشان هم کار می کرد.

از نظر فنی چه اهدافی را دنبال می کردید؟
ما باید والیبال مدرن را به بچه هایمان آموزش می دادیم. نه دفاع داشتیم و نه سرویس پرشی. اوضاع توپ گیری هم که مشخص بود. شما دیدید که نقاط ضعف سال های قبل ما در لیگ جهانی و مسابقات قهرمانی جهان اخیر، به پوئن مثبت ما تبدیل شد و این اثر کاری بود که با ایوان آغاز کردیم. آنچه والیبال ایران امروز به دست آورده حاصل 17 سال کار شبانه روزی ما و 5-6 سال تلاش آقای داورزنی و فدراسیونش می باشد.

فکر می کنید علاوه بر آن چه ذکر کردید چه فاکتورهای عامل پیشرفت سریع والیبال ایران شد؟
خیلی فاکتورها دخیل بودند. مثلا بیشترین میزبانی آسیا را با کمک ژاپنی ها به دست آوردیم. روابط خوب ایوان با فدراسیون روسیه سبب می شد تا به دفعات تیم های اصلی نوجوانان و جوانان این کشور صاحب سبک را به تهران بیاوریم. هزینه بلیت و اسکانشان را پرداخت می کردیم تا 4-5 دیدار انجام دهیم. تلویزیون هم بازی ها را پخش می کرد که برایمان محل درآمد خوبی بود. وقتی بچه ها با روس ها بازی می کردند، ترسشان از ژاپنی ها می ریخت. دیدید که در نهایت تیم بزرگسالان ژاپن را حتی با حمایت تماشاگرانش 3-2 شکست دادیم. آن روز را فراموش نمی کنم که نایب رئیس ژاپنی فدراسیون جهانی، ماستو دایرا هم به من تبریک گفت.

چقدر برای محمدرضا یزدانی خرم نقش اخلاق در مدیریت ورزشی اش پر رنگ بود؟
زیاد. من که پای منبر بزرگ شده بودم همواره اصول را متذکر می شدم. شاید باورتان نشود؛ اما ژاپنی ها همواره کنار تیم هایشان یک مربی دینی دارند. آنها چه مسیحی یا بودایی متوجه شده اند که باید تعبد را پررنگ تر از هر فاکتور دیگری با بازیکنانشان همراه کنند.

شما چه برنامه هایی در این زمینه داشتید؟
متاسفانه همین حالا از ورزشکاران توقعاتی می رود که پیش تر به آنها آموزش داده نشده است. ما همیشه نماز جماعتمان پا برجا بود. ورزشکاران به دلیل درگیری با اردوها، کمتر فرصت رفتن به حسینیه ها را دارند. برای همین در فرصت های مناسب داده های دینی را در اختیارشان قرار می دادیم. حتی به یاد دارم عربستان برای اینکه با ما بازی تدارکاتی انجام دهد، حاضر بود تمام هزینه های رفتن بچه ها به این کشور برای به جای آوردن مراسم حج را متقبل شود. ما هم از این شرایط برای بازیکنانمان نهایت استفاده را کردیم تا از نظر روحی و معنوی گام بزرگی به جلو بردارند. البته ما یک مشکل در ورزشمان داریم و آن برخی مربیان هستند. تاکید خود من چیدمان برنامه ها به نحوی بود که بچه ها به نماز اول وقت و جماعتشان برسند؛ اما در کمال تاسف در ترویج دین مشکل ما مربیان هستند؛ نه بازیکنان. مربی بخواهد طوری برنامه می ریزد که بازیکن واجبات دینی اش را دنبال کند.

ما در مورد صغر سن خیانتی نکردیم
یکی از بحث هایی که در سال های اخیر رواج شد این بود که مسئولان عنوان کردند دیگر در والیبال صغر سن وجود ندارد. این مساله به نحوی فدراسیون شما را متهم می کند.
اجازه دهید توضیح کاملی در این مورد ارائه کنم. صغر سن داشتیم و نمی خواهم نام ببرم؛ اما خیانتی نکردیم. این تیم ملی که حالا بازی می کند، نوجوانان ما بودند. شما در میان آنها صغر سنی می بینید؟ قطعا پاسخ پرسشم منفی است. پس بی خود گفته اند.

اما مواردی بود که فدراسیون پیگیر آنها بود.
انکار نمی کنم. در همین مورد می خواستم شفاف سازی کنم. جوانی آمد که 2 متر قد داشت و تنها 3-4 ماه شناسنامه اش کم داشت. این ها سرمایه های کشور ما بودند و هستند. چه عیبی داشت اگر با مراجعه به دادگاه مشکلش را حل می کرد و به تیم ملی می رسید و ما هم کمکش می کردیم؟ اگر دادگاه 2 ماه را گذشت نمی کرد، ما هم مطیع قانون بودیم. اما هیچ وقت بحث 4-5 سال مطرح نبود.

رسانه ها را نخریدیم

یکی از اتهاماتی که به فدراسیون شما وارد می شد، ارتباط تان با رسانه ها بود. گفته می شد برخی رسانه ها را خریده اید؟
اول باید بگویم که رسانه ها چه نوشتاری، چه شنیداری و دیداری نقشی غیر قابل انکار در موفقیت های ما داشتند. دوم باید توضیح بدهم که دلیل توجه زیاد آنها به ما عملکردمان بود. رسانه ها چاره ای نداشتند جز اینکه از پیشرفت ما بنویسند. قبل از آغاز فعالیت هایمان حتی لیگ نداشتیم؛ اما از همان ابتدا با 14 تیم رقابت ها را آغاز کردیم.

راستی! چرا شما تلاش نکردید از مربیان غربی مثل ولاسکو در والیبال بهره ببرید؟
باید پله های نردبان را یکی یکی بالا می رفتیم. یک بار مربی خوبی از بلغارستان آوردیم. دیدیم دارد ما را مسخره می کند. می گفت بازیکنان شما حتی بلد نیستند سرجایشان بایستند. من را برای چه اینجا آورده اید؟ حتی خود ایوان ابتدا وقتی دید تیم نوجوانان را در اختیارش داده ایم، شاکی شد و نزدیک بود گریه کند چون فکر می کرد قرار است سرمربی تیم بزرگسالان ایران شود. جواب ما هم این بود که آقای ایوان ما از پایه مشکل داریم. به همین دلیل بود که در گام بعدی از پارک کی وون کره ای استفاده کردیم. یک مربی خوب با کارنامه خوب تر در ایتالیا.

روایت ناشنیده یزدانی خرم از پشت پرده ورزش، والیبال و کشتی
مشکل ما مربیان ایرانی بودند؛ نه بازیکنان مان

از نظر شما پارک چه کمکی به والیبال ایران کرد؟
درس اول پارک این بود که به ما نشان داد یک سرمربی فقط کوچ انجام می دهد و نهایتا در تمرینات حضور پیدا می کند. در حالی که قبل از پارک فکر می کردیم صفر تا 100 همه امور با سرمربی است. پارک به ما ساختار درست را نشان داد چون از زمان او یاد گرفتیم که مربی بدنساز، آنالیزور، ماساژور و کارشناس تغذیه داشته باشیم.

تا قبل از این نقش آنالیزورها در والیبال ما هرگز جدی انگاشته نمی شد.
دقیقا. باور کنید استرالیا را با تمام ستاره های گران قیمتی که داشت، با همین ترفند شکست دادیم. آنالیزوری که پارک از ایتالیا آورده بود، 5 هزار دلار از ما گرفت تا استرالیا را زیر ذره بین قرار دهد. این مربی طوری وظیفه اش را درست انجام داده بود که مثلا بچه ها می دانستند بازیکن شماره فلان استرالیا چند مدت پایش عمل جراحی داشته و چه اندازه می پرد. اینطور بازیکن ما هم همان اندازه می پرید تا توپش را دفاع کند. واقعا کسی باورش نمی شد استرالیا را 3 بر صفر ببریم؛ اما به این مهم دست پیدا کردیم. می خواهم به یک نکته دیگر هم اشاره کنم.

بفرمایید.
روس ها هر از چند گاهی به تهران می آمدند تا با هم جلساتی را برگزار کنیم. آنها از من پرسیدند روزی چند جلسه تمرین می کنید که جواب دادم هفته ای سه جلسه. آنها تعجب کردند و گفتند ورزشکارانشان روزی سه جلسه تمرین می کنند. نمی دانید با چه سختی ای فرهنگ هفته ای سه جلسه تمرین را به روزی سه جلسه تمرین تغییر دادیم. جالب اینکه مشکل بزرگ ما در این راه مربیان بودند؛ نه بازیکنان چون کشش برگزاری تمرین های پی در پی را نداشتند.

روایت ناشنیده یزدانی خرم از پشت پرده ورزش، والیبال و کشتی
دوست نداشتم از والیبال بروم

 شما نهالی را کاشته اید که تا درخت شد، فرصت استفاده از سایه اش نصیب دیگران شد. ناراحت نیستید؟
راستش خودم دلم می خواست با والیبال ادامه دهم؛ اما تکلیف کردند که به کشتی بروم. استدلال این بود که کشتی 14 مدال دارد و والیبال یکی. برای همین به عنوان مدیر نظام پذیرفتم و رفتم فدراسیون کشتی. بگذارید یک چیزی را روشن کنم. روزی خدمت مقام معظم رهبری رسیدم و دیدم از موفقیت های والیبال خوشنود هستند. ما در سنین پایه قهرمان جهان شدیم چون رهنمودهای ایشان را آویزه گوشمان قرار دادیم. پس مطمئن باشید برای یک سرباز نظام فرقی ندارد کجا خدمت کند.

نظرتان در مورد رئیس فدراسیون والیبال، محمدرضا داورزنی چیست؟
آقای داورزنی را خودم معرفی کردم. (با خنده) شاهد هم دارم. مدیر کل چند استان بود که بازرس خود ما بود. می دانستم تجربه کافی را دارد. زمان نشان داد انتخاب ایشان اشتباه نبود چون به خوبی راهی را که ترسیم کرده بودیم، ادامه داد و موفق هم شد.

شاید آوردن ولاسکو بهترین تصمیمی بود که ایشان برای ارتقا سطح فنی بازیکنان ما گرفت.
ولاسکو نشان داد در آن مقطع زمانی به دردمان می خورد. زمان جنگ ما هم دوست داشتیم مربیان سطح بالا را بیاوریم؛ اما هیچ مربی خارجی ای حاضر نمی شد زیر بمباران به تهران بیاید. حتی یکی دو نفر تا اینجا آمدند اما عذرخواهی کردند و رفتند. یکی از آنها می گفت همسرش حاضر نیست اینجا بماند. آن روزها حتی پول زیاد هم نمی توانست نظر مربیان را برای ماندن تغییر دهد.

روایت ناشنیده یزدانی خرم از پشت پرده ورزش، والیبال و کشتی
مشکل کشتی ورود سیاسیون است

در کشتی موفقیت های والیبال را تکرار نکردید.
دلیل داشت چون سیاسیون ورود کردند. البته بد نتیجه نگرفته بودیم؛ اما افسوس که نگذاشتند در المپیک کشتی آزاد به حقش برسد.

لطفا بیشتر توضیح دهید.
در مسابقات جهانی ترکیه دوم شدیم. دو نفر هم به قرعه اسرائیل غاصب خوردند اما یک عنوان تیمی سومی هم به دست آمد. با این حال پس از مسابقات و پیش از المپیک با ما برخورد شد.

اگر بعد از جهانی کشتی در ترکیه جا به جایی در فدراسیون انجام نمی شد، به نتایج المپیک خوش بین بودید؟
صد در صد. ما که مجبور به ترک فدراسیون شدیم. در کشتی فرنگی محمد بنا ماند و خوشبختانه در المپیک نتیجه زحماتی که کشیده بود گرفت؛ اما در کشتی آزاد کادر فنی را تغییر دادند و مدال های طلایی که می شد بدست بیاوریم از دست رفت.

هنوز هم ناراحتید؟
ورزش باید بدون توجه به سیاست توسط افرادی اداره شود که می توانند امکانات را به سوی آن سرازیر کنند. متاسفانه در مجامع انتخاباتی کسانی را می آورند که از خودشان ضعیف تر هستند؛ در حالی که باید دنبال نیروهای قدرتمند تر باشند. مدیر باید کارش را بلد باشد. برخی انتقادات مطرح می شود که جایی در مدیریت ندارد. در مدیریت پرداختن به این امور بی معنی است. مثلا یک مدیر می تواند سابقه ضربه زدن به یک توپ را هم نداشته باشد؛ اما رئیس موفق فدراسیون جهانی فوتبال باشد. متاسفانه مدیران در ایران همواره مظلوم واقع می شوند و نمی توانند نتایج زحماتشان را ببینند.

اگر شراب خوار بودم مدیر مدرن می شدم؟

برخی شما را متهم می کنند که مدیری سنتی بودید؟
این دیگر چه حرفی است؟ من هم شنیده ام این را. راستش خودم هم متوجه نشدم منظورشان چیست؟ اگر مدرن بودن به شراب خوردن و سیگار کشیدن است؛ بله مدرن نبودم و نیستم. اما به گواه زمان پایه های والیبال مدرن را ما بنا نهادیم. کدام فدراسیون علمی تر از ما کار کرده است؟ هیاتی که الان در راس کار هستند، چند بار آمدند فدراسیون و گفتند از طرف دانشگاه آمده و می خواهیم ببینیم چه کار کرده اید که این چنین کارنامه ای به ثبت رسانده اید؟ آنها علمی هستند و من اجرایی. در کارشان دخالت نمی کنم و آنها هم نمی توانند در کارم دخالت کنند. مدیر صنعتی هستم؛ اما در ورزش حل شدم. در صنعت دو دو تا می شود چهار تا؛ اما در ورزش می شود 5 تا. غیر از این باشد موفق نخواهید شد.

بعد از موفقیت های چشمگیر والیبال فوتبال را با این رشته مقایسه می کنند. همه توقع دارند فدراسیون علی کفاشیان هم به تیم های پایه اش بهای بیشتری بدهد.
به نظرم علی کفاشیان زحمت زیادی می کشد؛ اما یار کم دارد. 17 سال در والیبال بودم و بدون فشار و استرس برنامه هایم را اجرا کردم. اما در فوتبال علی (کفاشیان) این آسودگی خاطر را ندارد و نمی تواند راحت کارش را انجام دهد. شاید 10 سال دیگر وقت لازم باشد تا او هم بتواند به همه برنامه هایش جامه عمل بپوشاند. فوتبال دائم روی آنتن است.

اما می گویند توجه به تیم های پایه نکته ای نیست که در فدراسیون کفاشیان به معنای واقعی پررنگ باشد.
فوتبال در رده های سنی پایه باید دنبال مربیان تاثیرگذار خارجی باشد. یک خارجی که البته همه چیزش پول نباشد و به کارش عشق بورزد. فوتبال یک ایوان بوگانیکوف می خواهد که از جانش برای این مملکت مایه بگذارد تا از پایه درست شود.

قرار بود من رئیس سازمان شوم؛ نه علی آبادی

یکی دیگر از نکاتی که در مورد شما مطرح می شد این بود که همواره پس از خروج از سیستم، شروع به طرح انتقادات خود می کنید.
مگر باید جز این باشد؟ در دنیای مدیریت رفتار صحیح همین است که من انجام دادم. اگر در میانه کار علناً به جنگ بپردازیم که امور به سرانجام نمی رسد.

مشکلات میان شما و محمد علی آبادی یک شبه که به وجود نیامد؟
بگذارید اول مساله ای را روشن کنم. پشت پرده با هم می جنگیدیم. شاهد هم هست که درون یک اتاق با هم دعوا می کردیم اما این مساله به رسانه ها کشیده نمی شد. ضمن اینکه قرار بود من رئیس سازمان تربیت بدنی شوم؛ نه علی آبادی.

چطور؟
زمانی که آقای دکتر (احمدی نژاد) در شهرداری بود ارتباط خوبی داشتیم و همواره کمک های زیادی از طرف ایشان دریافت می کردم. اسم من در لیست سازمان تربیت بدنی نفر اول نوشته شده بود. قرار بود آقای علی آبادی هم شهردار شود که 7 به 8 باخت و نشد. بعد نظر آقای دکتر عوض شد؛ حتی علی آبادی نظرم را در این باره پرسید که گفتم مبارکت باشد. من کمکت می کنم.

و آسمان این همکاری تیره و تار شد.
عادت ندارم شب با یکی فالوده بخورم و فردا آن را لحاظ کنم. نمی خواستم منافع کشور را فدای ارتباطات بکنم و الان هم همینطور هستم.

انتقادات شدیدی از محمد علی آبادی داشتید.
برای اینکه می دیدم یک جاهایی دارد خلاف می کند. علی آبادی داشت ورزش را نابود می کرد. باید از کیان ورزش دفاع می کردم. در این مدت از آقای علی آبادی انتقاد کردم و ایشان نیامد جواب مرا بدهد. کتبا هم نوشتم که در یک برنامه تلویزیونی جلوی مردم صحبت کنیم. شما فوتبال این مملکت را نابود کردی. از آقای احمدی نژاد هم انتقاد کردم.

قحط الرجال نبود که هاشمی طبا رئیس کمیته المپیک شود

هاشمی طبا که عضویت در IOC را از دست داد برخی گفتند رد پای شما در این قضیه دیده می شد.
اینها همه شایعه است. تکلیف در مورد این مساله روشن بود. روزی با ریاست علی آبادی در کمیته ملی المپیک مخالف بودیم و روزی با ریاست هاشمی طبا. می گفتیم در مملکتمان قحط الرجال که نیست. آقای محلوجی که آمد، سجادی را به عنوان دبیرکل گذاشت. امکانات بسیار خوبی هم آورد. اصلا دکتر غفوری فر برای همین ایشان را آورده بود. به بازی های آسیایی که رفتیم هم به گواه همه سجادی همه چیز را درجه یک و ایده آل می دید.

این وسط مشکل چه بود؟
آقای هاشمی طبا که آمد می گفت محلوجی برود و من باید رئیس کمیته ملی المپیک شوم؛ اما حرف ما این بود که این کمیته "ملی" المپیک است؛ نه کمیته "دولتی" المپیک. این اختلافی بود که وجود داشت. وجود دارد و وجود خواهد داشت. وقتی کسی می خواهد روی یک صندلی بنشیند باید وزن و شخصیت خود را ببیند و بعد روی آن بنشیند. در غیر اینصورت زمین می خورد. هر کسی که می خواهد باشد. پیغمبر می فرماید خدا لعنت می کند کسی را که قبول می کند پستی را که از اداره آن عاجز است. چرا مردم هنوز هم وقتی مرا می بینند تشکر می کنند؟ این به خاطر عملکردم در والیبال است چون مدیری هستم که کارم را بلد بودم. ورزشکار هم نبودم اما از صنعت به کمک آمدم و وقت گذاشتم. من می توانستم مدیر یک کارخانه باشم با دریافتی بالا. هفته دو سه روز هم به فدراسیون سر بزنم. اما قطعا اگر این تفکر را داشتم در والیبال این نتایج به ثبت نمی رسید.

باید اسب کشتی را دوباره زین کرد

و پرسش نهایی. آیا  علاقمند هستید دوباره سکان فدراسیون کشتی را در دست بگیرید؟
پیش تر گفتم. ما مدیر نظام هستیم. با پول پدرم یزدانی خرم نشدم. پس به این مردم و خانواده های شهدا مدیونم. نشستن پشت میز ریاست فدراسیون کشتی آسان نیست. وقتی یک اسبی را زین کردی و چهار نعل تاختی بالاخره یک روز خسته می شود. دیگر آسان موفقیت های قبلی تکرار نمی شود. امیدوارم اینها که هستند موفق باشند.



مرتبط با موضوع

تبلیغات

اکوموتور

نظرسنجی

به نظر شما تیم ملی ایران به جام جهانی 2026 صعود میکند؟

گالری عکس

جدول