وضعیت مالی و فنی و مدیریتی دو باشگاه استقلال و پرسپولیس نه تنها خوب نیست بلکه بحرانی است و وزارت ورزش به طرز عجیبی دست روی دست گذاشته است.
واماندگی این روزهای استقلال و پرسپولیس هنری است که از سوی مسئولان ورزشی و باشگاهی هر دو تیم حاصل شده و این طور خودنمایی می کند.
تجمعات اعتراض آمیز هواداران دو تیم مقابل درهای دو باشگاه و یا مقابل در وزارت ورزش جدا از اینکه آیا کار درستی است یا خیر نشان دهنده وضع وخیم دو باشگاه دارد.
26 اردیبهشت آخرین بازی لیگ برتر تمام شده و امروز که 20 خرداد است وضعیت دو تیم برای فصل آینده نامشخص و نامتوازن است. آب از سرچمشه خراب است و به پایین سریز شده اما کسی که باید حواسش به این روزهای سرخابی ها باشد نیست. اگر هم هست دانستنش و این آگاهی اش به هیچ کاری نمی آید.
کسی که متولیان دو باشگاه را انتخاب کرده و احساس می کند دیگر حجت را برای دو باشگاه تمام کرده این روزها بیشتر حواسش به این بوده که چطور از دست استضیاح نمایندگان مجلس فرار کند. به نظر که وقت خود را تلف کرده است چون بارها نمایندگانی که پرچمدار نگرانی اوضاع مدیریتی ورزش کشور بوده اند نشان داده اند فقط در حرف این صحبت ها پایبند هستند و به پای استیضاح واقعی که برسد همه یا پشیمان می شوند یا به صورت خودجوش متوجه می شوند که اشتباهی صورت گرفته و اوضاع آن قدر هم که تصور می کرده اند خراب نبوده تا کار به استیضاح بکشد. پس وزیر ورزش در یک بازی تکراری و دایره بسته خودش را اسیر کرد تا حسابی حواسش از دو باشگاهی که مثلا قلب تپنده ورزش و یا حداقل فوتبال این کشور است پرت شود.
حواش وزیر ورزش این قدر پرت است که نمی داند دست نشانده هایش در دو باشگاه دست روی دست گذاشته اند تا امدادهای غیبی فکری به حال مسائل مالی و فنی کنند.
آیا این روزها خبرهای خوبی از دو باشگاه به گوش می رسد؟ آیا دانستن و آگاه شدن حق مردم نیست؟ خیلی وقت است که این مردم بی خیال شفاف سازی مالی قراردادهای تیم های مورد علاقه خود شده اند چون اصولا شفاف سازی درکار نیست اما اینکه مدیریت دو باشگاه در نقل و انتقالات مشغول به چه کاری هستند حقی نیست که این روزها بتوانند از شفاف سازی آن در بروند.
پرسپولیس سه فصل متوالی با همت برانکو و هوشیاری اش نسبت به شرایط فوتبال ایران قهرمان ایران شده است اما اکنون درنقطه ای ایستاده که شاید یک پرتاب به عقب بزرگ داشته باشد. حرف ما حرف عامیانه هواداری نیست. نمی گوییم با رفتن برانکو همه درهای رحمت به پرسپولیس بسته می شود و یا بی خردانه بگوییم پرسپولیس بدون برانکو نابود می شود اما حرفمان این است در این باشگاه چه می گذرد که از تاریخی که لیگ برتر و فینال جان حذفی تمام شده هنوز بابت مسائل مالی برانکو فکری نشده است؟ آیا بالا رفتن ارز برای امروز و دیروز است؟ آیا رقم قرارداد برانکو از نیمه فصلی که گذشت مشخص نبود؟ مدیران پرسپولیس از کی و چه زمانی به فکر تامین قرارداد برانکو افتادند؟ مسئله ما بی برنامگی و باری به هر جهت جلو بردن این موضوع است. روز گذشته ایرج عرب در نشستی که حرف تازه ای هم نداشت مدام از مدیریت دولتی و باشگاه داری دولتی گلایه کرد اما دریغ و دریغ و دریغ از اینکه بگوید این خود من بودم که قبول کردم با این شرایط مدیریت پرسپولیس را قبول کردم. اصرار بر خصوصی شدن پرسپولیس در شرایطی که هیچ زیرساخت علمی و اصولی برای این کار در مملکت نیست جز وقت تلف کردن و ذهن هوادار را گماره کردن چه عوایدی دارد؟ آقای عرب! آیا شما تضمین می دهی شرکت،فرد یا افراد اصلحی برای خرید پرسپولیس اقدام کنند؟ آیا اصلا دولت ها حاضر می شوند دو بازوی مهم و قوی خود در ورزش کشور را به راحتی از دست بدهند و در اختیار شخص قرار دهند؟ آیا زیرساخت های اقتصادی در کشور ما این قدر قوی و محکم هست که این دو باشگاه از زیر سایه دولتی بودن خارج شوند؟ آیا زدن این حرف ها در شرایطی که شما و دوستانتان در باشگاه باید پاسخگوی این باشید که برای حفظ برانکو و بستن یک تیم خوب برای دفاع از سه سال عنوان قهرمانی چه کرده اید چیزی جر فرافکنی است؟
در آن سوی میدان با باشگاه استقلالی طرف هستیم که 10 روز است تنها خبری که از آن بیرون می آید مشتی حاشیه در فضای مجازی است و توافق اولیه با استراماچونی!
در باشگاه استقلال آش شورتر است. امیرحسین فتحی با یک معاون همه امور را در اختیار دارد و هیات مدیره ای که جز یک نفر که ظاهرا از دوستان قدیمی فتحی است از هیچ چیز خبر ندارند.
باشگاهی که بیشتر سیاستهایش از فضای مجازی نشات می گیرد. در فضای مجازی بزرگان تیمش با هم دعوا می کنند. در فضای مجازی مدیرانش نقش پررنگی دارند و خلاصه در فضای مجازی این هواداران هستند که تعیین می کنند چه بازیکنانی بروند و چه بازیکنانی را مافیا خطاب کنند.
تیم سرمربی اش مشخص نیست، فرهاد مجیدی که امروز اعلام شد سرمربی تیم امید شده همان اویل تعطیلات چند بار در مصاحبه هایش برای کمیته فنی و هیات مدیره و معاون باشگاه خط و نشان کشید اما دید این باشگاه بی سروسامان تر از این حرف هاست که بخواهند به دست و پای او برای سرمربی شدن در این تیم بها دهند و عطای ادامه کار در این باشگاه را به لقایش بخشید.
بازیکنان استقلال هر کدام ساز خود را می زنند. یکی شرط می گذارد و انگار نه انگار باب شرط گذاشتن خودش نوعی بازیکن سالاری است،خارجی ها یک به یک توسط دلالان هوا می شوند و داخلی ها هم ناز می کنند.
از نظر مالی هم که اسپانسر دو باشگاه یکی است که این مدل هم در جهان بی نظیر است و نمونه ای برای آن نیست و نخواهد بود، از پول هم خبری نیست و بدتر از همه باشگاه استقلال با آن هجم بدهی و شکایت در AFC در آستانه حذف از آسیا است و باز هم در این باشگاه هیچ عملیات خروج از بحرانی دیده نمی شود. فقط مانده ایم با این هجم بدهی و مشکلاتی که در راه است مثل قرارداد نامشخص شفر این باشگاه چگونه سراغ سرمربی خارجی رفته است.
آیا حالا این حق را نداریم که بگوییم آقای عرب که دیروز در صحبت های خود اشاره کردید وزیر پدر استقلال و پرسپولیس است، این وزیر ناپدری هم نیست چه برسد به پدر. کدام پدری چنین وضعیتی را برای خانواده خود ایجاد می کند. این همه لجام گسیخته، این همه نامدیریتی در یک جا چطور جا می شود؟ پدری که قدر داشته هایش را نداند و هرگاه که احساس کند مانور تبلیغاتی خوبی است خودی نشان دهد از غریبه ها بدتر است.
یک ضرب المثل ایرانی هست که اگر مادر که نامادری باشد ، پدر هم ناپدری می شود.وقتی دل وزارت ورزش برای دو باشگاه نسوزد از مدیران دست نشانده اش هم توقع بیشتری نیست و باید هم در این بی نظارتی ارگان های مربوطه دو تیم به سمت سراشیبی بروند.