فردوسیپور وقتی میهمان رامبد جوان و برنامه خندوانه بود به شوخی گفت دوست دارد روزی با هواپیما به کوه بخورد بهنظر میرسد آرزوی فردوسیپور برای برنامهاش محقق شده، عادل هواپیمای 90 را به کوه زد.
90 طی 20 سال به مدد جذابیت خود فوتبال و البته کار حرفهای رسانهای سازندگانش توانسته بود برای خودش مخاطب خوبی دست و پا کند و حالا وسط جنگ روانی صداوسیما و رسانههای ایرانی با ماهوارهها دیگر پخش نمیشود، این اتفاق تا همینجا و مادامی که برنامهای در آن سطح ساخته و پخش نشود، یک اتفاق منفی است. شخصاً نقدهای مهمی به برنامه 90 داشتم و قبلتر چندبار دربارهاش نوشتهام اما وجود چنین برنامهای را لازم میدانم ولی چیزی که الان قطعی است این است که ظاهراً نودی دیگر به آن مدل قبل در کار نیست، اما چه بر سر 90 آمد که دیگر نمیتوانیم آن را ببینیم؟ در حذف 90، دو عامل حتماً از بقیه موثرترند: اول مدیران صداوسیما و دوم شخص عادل فردوسیپور!
مدیران صداوسیما مقصرند چون مدل مواجهه با پدیدههایی مثل فردوسیپور را بلد نیستند. مدیران سازمان در سالهای اخیر (نه لزوماً مدیران فعلی) اثبات کردهاند استاد اجرای یک فرمول ثابت و البته غلطند؛ فرمول رستمسازی، خوب یاد گرفتهاند، فرزندی را به دنیا بیاورند، اسمش را رستم بگذارند و بعد که بزرگ شد خودشان بترسند صدایش کنند. این سبک اختصاصی مدیران مرعوب آنتن است؛ مدیرانی که افتخارشان عکس و فیلم گرفتن و صبحانه خوردن با برخی سلبریتیهای خودساخته است، مدیرانی که باج رسانهای دادن به برنامهسازان را صندوق ذخیرهای برای دوران پسامدیریت و احیاناً عصر سیاستورزی و هوا و هوسهای انتخاباتی میدانند، علی برکتالله، مدیرانی که باید هزینه رفتارهای غیرحرفهایشان در دورههای دیگر داده شود چون در زمانه خودشان تا جایی که بتوانند باج میدهند، مدیرانی که جاده غیرحرفهایگری را تا آخرش میروند، تازه وقتی اسم فرزندانشان را رستم گذاشتند و حسابی ترسیدند در پایان هر سال با ستاره-مربعها قرار مالی چرب و چیلی میگذارند و بین رستمها انتخابات برگزار میکنند تا ببینند کدام رستمتر است و از کدام رستم باید بیشتر از بقیه بترسند.
وقتی مبنای تعامل مدیران با برنامهسازان به جای محکم کردن کار بر پایه اصول حرفهای و محکمات حقوقی و اداری، میشود روابط و منافع شخصی، این اتفاقات میافتد، یکی از گلایههای مدیران سازمان از فردوسیپور که احتمالاً منجر به تعطیلی 90 هم شده است، اظهارنظرهای شخصی غیرفوتبالی، اعم از سیاسی، فرهنگی و… روی آنتن است، مشکلی که البته مختص فردوسیپور نیست و بین مجریانی با گرایشهای اصولگرایانه هم دیده میشود-خصوصا بین برخی مجریان جوان و تازهکار برای دیدهشدن در شبکههای اجتماعی- و مدیران صداوسیما هم علیالسویه همه را نگاه میکنند.
کاش دوستان صداوسیما توضیح بدهند که آیا در قرارداد فردوسیپور چنین رفتاری نهی شده است یا نه؟ اگر چنین چیزی در قراردادش نیامده است که، خسته نباشید! خیلی زیباست که بدیهیات مدیریت را نمیدانید و اگر آمده است و رعایت نمیکند هم باز خسته نباشید! اگر اینقدر مواجهه مجری سلبریتیشده 90 آماتور است، چرا روی غیرحرفهایگری فردوسیپور تمرکز نمیکنید و برای توجیه پایان 90، یا در مارپیچ سکوت گیر افتادهاید یا رطب و یابس میبافید؟ چرا قرارداد فردوسیپور را منتشر نمیکنید، اصلاً چرا خود عادل که شعار شفافیت میدهد قرارداد را منتشر نمیکند؟
مقصر دوم و مهمتر پایان 90 خود عادل فردوسیپور است، فردوسیپور هم مثل هر فرد دیگری حتماً تمایلات و نگاههای سیاسی و فرهنگی خاصی دارد ولی آیا این با اصول حرفهای همخوانی دارد که آنها را روی آنتن فریاد بزند؟ فردوسیپور تمایلات رنگی هم دارد، فراز کمالوند همکار سابق مطبوعاتیاش یکبار به پرسپولیسی بودن عادل اشاره کرد، عادل چطور در برابر بروز تمایلات رنگیاش مقاومت میکند اما اصرار بر انتشار دیدگاههای سیاسی خود روی آنتن دارد؟
البته عادل فردوسیپور فقط به بیان صریح تمایلات خود در حوزه سیاسی صرف اکتفا نمیکند و در بسیاری از موضوعات فوتبالی هم نگاه سیاسی خود را اعمال میکند، به این چند مورد دقت کنید:
-پاس تهران و صباباتری تیمهایی بودند که با انگیزههایی و با تصمیمات غلط در دولت احمدینژاد نابود شدند و فردوسیپور بهدرستی چندبار به شکل مؤثر به این موضوع پرداخت، اما با تغییر دولت نگاه عادل در موضوعات مشابه دچار دگردیسی شد. تیم نفت تهران که به جمع هشت تیم برتر آسیا هم رسیده بود، به گواه بازیکنان و مربیان باشگاه به دستور شخص بیژن زنگنه از هم پاشید ولی دیگر از انتقادهای تند و تیز 90 خبری نبود.
- در فصل نقلوانتقالات امسال با رفتن تیام و جباروف، فشار هواداران استقلال بر وزیر ورزش زیاد شد، یکی از گزینههای جایگزینی تیام به تشخیص مربیان استقلال مرتضی تبریزی بود اما مدیر سختگیر ذوبآهن اجازه جدایی مهاجم مهم تیمش را نمیداد. مسعود سلطانیفر برای خلاص شدن از فشارها شخصاً در نقش مدیر نقلوانتقلات باشگاه فرو رفت و مرتضی تبریزی را به استقلال آورد، اما این اتفاق زیر تیغ سانسور فردوسیپور رفت ولی احتمالاً خود فردوسیپور پیش خودش گفته است اگر به جای سلطانیفر، سعیدلو یا عباسی بودند، بلایی سرشان میآوردم که در تاریخ بنویسند.
- یکی از نمایندگان مجلس نهم، تفحص درباره فساد را در فوتبال کلید زد و گزارش مبسوطی آماده کرد اما چون خاستگاه سیاسیاش با مزاج جناب عادل نمیخواند موردتوجه استاد قرار نگرفت، چند روز بعد از این سانسور محمد دادکان به 90 آمد و درباره همان مفاسد سخنرانیای غرا کرد.
- مهمترین خط قرمز فوتبالی عادل فردوسیپور اما کارلوس کیروش بود. از نگاه فردوسیپور بازی کردن روزبه چشمی در پست دفاع وسط در تیم امید به مربیگری محمد خاکپور کفر بود اما همین چشمی در دفاع وسط تیم کیروش میشود مدرنترین مدافع ایران.
-کسب یک امتیاز توسط تیم برانکو در آلمان 2006 به حدی فاجعه است که باید همانجا روی آنتن با برانکو خداحافظی کرد، اما یک امتیاز کیروش در برزیل 2014 آنقدر خوب است که میتوان ساعتها از آن تمجید کرد.
اینها بخشی از تناقضات فوتبالی- سیاسی عادل فردوسیپور در برنامه 90 است، عادل رسانه خوانده است و قوانین را هم خوب میشناسد، فردوسیپور از اختیارات یک مدیر هم آگاه است چون بهعنوان تهیهکننده فوتبال 120 تصمیم گرفته محمدحسین میثاقی را که شاید آلترناتیوش در 90 باشد، حذف کند!
فردوسیپور اینها را میداند و البته در این سالها راه دور زدن صداوسیما را هم یاد گرفته، او فهمیده فقط در صداوسیمای ایران است که میتوان سرخود و خارج از قواعد حرفهای هر کاری کرد و بعد با فشار رسانهای و اجتماعی مشکل را حل کرد اما شاید اینبار قضیه فرق داشته باشد.
فردوسیپور وقتی میهمان رامبد جوان و برنامه خندوانه بود به شوخی گفت دوست دارد روزی با هواپیما به کوه بخورد بهنظر میرسد آرزوی فردوسیپور برای برنامهاش محقق شده، عادل هواپیمای 90 را به کوه زد.