نگاهی به کارزار انتخاباتی فدراسیونهای ورزشی در ایران نشان میدهد، نبود یک قانون و استاندارد حرفهای، زمینه را برای حضور افرادی کاملاً بیربط با رشتههای ورزشی در انتخابات مهیا کرده تا جاییکه برخی تا حدی خود را همه فن حریف میدانند که همزمان در چند رشته ورزشی نامزد ریاست میشوند!
اگر در بخشهایی از ورزش ایران شاهد انواع و اقسام حواشی و گاهاً سو مدیریت در بخشهای مختلف مدیریتی هستیم چندان جای تعجب ندارد. عدم نظارت کافی در کنار حضور افراد ناکارآمد در برخی فدراسیونهای ورزشی و دستگاههای اجرایی ورزش، بعضاً ضربههای شدید و جبران ناپذیری را بر پیکره ورزش ایران طی سالهای گذشته وارد کرده و همچنان این چرخه معیوب ادامه دارد و گویی قرار نیست حرفهایگری را حداقل در فدراسیونهای المپیکی که از اهمیت بالایی نیز برخوردارند رعایت کنیم و در نحوه نظارت و مدیریتمان تجدیدنظر اساسی صورت دهیم.
انتخابات ریاست فدراسیونهای ورزشی در ایران عملاً به محله برو بیا تبدیل شده، محلهای که هر فردی با حداقل فیلترها و حتی بدون داشتن سابقه در آن رشته ورزشی و با کوچکترین اطلاعاتی از قوانین بینالمللی و با وعدههای دهن پرکن آن هم بدون هیچ ضمانت اجرایی برای حضور در انتخابات تأیید و بعضاً حتی در رأس فدراسیون نیز قرار میگیرد. در این میان بخت بیشتر یار کسانی است که به جایی وصل هستند و از امدادهای غیبی نیز برخوردارند!
ولع و عطش میز ریاست در ورزش ایران تا حدی است که برخی افراد به هر ریسمانی چنگ میزنند تا هر طور شده برای خود فدراسیونی دست و پا کنند و بر صندلی ریاست تکیه بزنند. آن وقت است که تازه بدبختی اهالی و ورزشکاران آن رشته شروع میشود و انواع و اقسام حواشی گریبانگیر آن رشته میشود.
مثلاً مشخص نیست بر اساس چه متر و معیاری و چگونه یک نفر - که اتفاقاً هیچ تصویر مدیریتی موفقی نیز در گذشتهاش وجود ندارد - به خود جرأت میدهد هم ادعای ریاست بر هندبال را داشته باشد و ظرف چند روز خود را ناجی رشته جودو بداند و یا یک نفر هم در بولینگ خود را همه فن حریف بداند و هم در کاراته!
در این میان اتفاق عجیبتر حضور برخی افراد به صورت همزمان در انتخابات چندین فدراسیون ورزشی است. رشتههایی که بعضاً هیچ نقطه مشترکی با هم ندارند و اینکه این افراد بر اساس کدام معیار و منطقی خود را لایق ریاست بر این فدراسیونها میدانند. این سوالی است که بیشتر نهادهای نظارتی و مسئولان ارشد ورزش کشور باید پاسخگوی آن باشند و نگذارند اعتبار ورزش ایران در جهان بیش از این بواسطه حضور این افراد بیربط خدشهدار شود.
اینکه حمید اسلامی قهرمان بازیهای پاراآسیایی جاکارتا در رشته دوومیدانی میگوید از دوستش پول قرض کرده تا کفش ورزشی دست دوم بخرد یا قهرمان جودو در المپیک نوجوانان به کار در رستوران روی میآورد و یا آن قهرمان شاخص که از روی ناچاری مسافرکشی میکند و یا آن نابغه کشتی که هر کشوری آرزوی داشتنش را دارد و اکنون کارگری میکند تا شرمنده خانوادهاش نباشد یک مشت از خروار مشکلات ورزشکاران در رشتههای مختلف است که بخش اعظم آن ناشی از سوءمدیریت و حضور افراد ناکارآمد و بی ربط که بعضاً با اهدافی غیرورزشی وارد فدراسیونها میشوند، در ارتباط است.
به نظر میرسد فقط در ایران است که یک فرد خود را تا حدی لایق میداند که در انتخابات چند فدراسیون ورزشی ثبت نام کند. آن هم بدون داشتن هیچ سبقهای در آن رشته. برای درک بهتر موضوع در ادامه برخی از نامها را بدون هیچ قضاوتی درباره کارآمدی یا ضعفهای مدیریتی آنان مرور میکنیم. افرادی که به نظر میرسد در همه رشتهها متخصص هستند و تحت هر شرایطی میخواهند بلاخره در یک فدراسیون ورزشی رئیس باشند!
صمد ولیزاده در انتخابات فدراسیونهای کاراته، انجمنهای ورزشی و بولینگ و بیلیارد حضور داشته است.
توفیق کابلی مدیر سابق ورزشگاه آزادی در انتخابات فدراسیونهای هندبال و جودو ثبتنام کرده، فاطمه ابوالقاسمی کارمند وزارت ورزش در انتخابات فدراسیونهای هاکی و هندبال ثبت نام کرده و در دوره گذشته نیز کاندیدای نجات غریق بود.
احمد گواری کارمند وزارت ورزش کاندیدای هندبال شده و پیش از این نیز در انتخابات نجات غریق بوده و سرپرستی فدراسیون قایقرانی را نیز بر عهده داشته، افشین داوری کارمند وزارت ورزش در انتخابات ناشنوایان حضور داشته و سرپرستی فدراسیون والیبال را نیز در اختیار دارد و در گذشته نیز رئیس فدراسیون دوومیدانی بوده است.
دولو کارمند وزارت ورزش سرپرست هندبال است و در انتخابات هاکی نیز ثبتنام کرده، مازیار ناظمی مسئول روابط عمومی وزارت ورزش در انتخابات بسکتبال کاندیدا شد و در انتخابات جودو نیز حضور دارد.
گل محمدی مدیرکل ورزش و جوانان استان تهران برای قایقرانی ثبت نام کرد و شکست خورد. سردار باران چشمه از ورزش نیروهای مسلح کاندیدای ورزش همگانی بوده و در سهگانه و تیراندازی هم کاندیدا شد، دادگر نیز در فدراسیون پهلوانی سرپرست بود و حالا رئیس فدراسیون تیراندازی است.
در واقع به نظر میرسد این افراد با یک بلیتی که در دست دارند خواهان تماشای چند فیلم و رسیدن به چند جایگاه و منصب هستند. این موارد فقط نمونههایی از وضعیت مدیریت و تخصصگرایی در ورزش ایران در چند ماه اخیر است.
واقعیت این است که فارغ از نامهای مطرح شده، کلیت ورزش ایران در طی سالهای گذشته لطمه زیادی از ناکارآمدی برخی از مسئولان فدراسیونهای ورزشی بواسطه سوءمدیریت و عدم آگاهی از قوانین بینالمللی متحمل شده اما با این وجود هیچ گاه تهیه و تدوین و اجرای یک روش کارآمد برای حمایت از حضور افراد شایسته و نخبه در فدراسیونهای ورزشی و جلوگیری از ورود افراد ناکارآمد و بیربط در دستور کار قرار نگرفته و صرفاً دستگاههای نظارتی بر اساس برخی فاکتورها که بعضاً ارتباطی نیز به بحث شایستهسالاری در ورزش ندارد، اقدام به فیلتر افراد و تأیید و یا عدم تأیید صلاحیتشان اقدام میکنند. در واقع تخصص گرایی هیچ جایگاهی در تأیید صلاحیتها ندارد و به نظر میرسد تنها چیزی که مهم نیست، داشتن تخصص در آن رشته ورزشی است.
امید است که مسؤولان و دلسوزان ورزشی بیش از هر اتفاقی زین پس بگونهای در حوزه انتخابات فدراسیونهای ورزشی آئیننامه نویسی کنند که تخصص، تعهد، تجربه و کارآمدی در سوابق نامزدهای انتخابات از مقدمات و ملزومات اولیه ورود افراد به عرصه انتخابات باشد تا شاید "مدیریت هدفمند و رقابتی" جایگزین "مدیریت شانسی و رفاقتی" در ورزش ایران شود.