دوران پسا کیروش مبهم است. البته برای تیم ملی که حالا سرمربی ندارد، طبیعی است، اما فرایند انتخاب تا رسیدن به نتیجه و اینکه آیا نتیجه مطلوب است، اهمیت ویژهای دارد. مطرح کردن نامهایی چون مورینیو و زیدان برای رهبری تیم ملی از همان ابتدا یک شوخی نابجا به نظر میرسید؛ رفتاری مبتدیانه و احساسی از سوی وزارت ورزش برای شکست دادن کیروش در جدال لفظی.
حالا دو هفته از جام ملتها میگذرد، تیم ملی هم تا حضور در رویداد بعدی زمان دارد ولی به نظر میرسد فرایند انتخاب سرمربی متوقف شده است. کیروش، بزرگترین سرمربی تاریخ فوتبال ایران به لحاظ سابقه حضور روی نیمکت تیمهای بزرگ ملی و باشگاهی جهان 8 سال پیش با تردیدهای بسیار سکونت در تهران را پذیرفت. او یک بار پیشنهاد فدراسیون فوتبال را پذیرفت اما بعد پشیمان شد و در نهایت حاضر شد سرمربی تیم ملی شود. پیش از حضور کیروش، فوتبال ایران از مذاکره با مربیان خارجی تجربه تلخ و بعضا کمیک را دیده بود. مانند حضور خاویر کلمنته، سرمربی اسپانیایی که در فرودگاه امام به دلیل ازدحام جمعیت تعادلش روی پله برقی به هم خورد. در نهایت نیز سرمربی اسپانیا در جام جهانی 94 و 98 حاضر نشد سرمربی تیم ملی شود. تجربه سپردن رهبری تیم ملی به مربیان ایرانی مانند امیر قلعهنویی و علی دایی هم وضعیت را به شکلی درآورده بود که گویی کیروش شاهکلید گرفتاریهای تیم ملی است.
به همین سبب، قرارداد با کیروش به عنوان برگ برنده فدراسیون و وزارت ورزش محسوب میشد. مردی که از همان ابتدا با حرفهای تُندش به فدراسیون تاخت؛ زمانی که شرایط تمرین تیمش را در آکادمی فوتبال دید و از اینکه امکاناتی که فدراسیونِ وعده داده بود، فراهم نبود، از فدراسیون انتقاد کرد. صحبتهای تُند او اما در طول 8 سال بیشتر و بیشتر شد تا جایی که مخالفان زیادی هم پیدا کرد.
رفتار کیروش اما پوپولیستی تلقی شده و بیلان کاریاش با همین رفتار سنجیده میشود.بدون تردید منصفانه نیست. زیرا دستاوردش به غیر از دو بار حضور در جام جهانی و... موضوعات دیگری هم بود. این موضوع را با در نظر گرفتن شرایط تیم ملی در ادوار گذشته میتوان سنجید. او در بدو ورودش علاقه چندانی به بازی گرفتن از بازیکنان لیگ برتر نداشت و سیاست حضور بازیکنان ایرانی رشد کرده در اروپا و آمریکا یا بازیکنان دورگه را کلید زد. بازیکنان بسیاری مانند دانیال داوری و بیت آشور را به تیم ملی دعوت کرد، کیروش اما حاضر نشد تحت هر شرایطی از همه این بازیکنان استفاده کند. بازیکنانی مانند اشکان دژاگه و رضا قوچاننژاد را در تیم ملی پذیرفت که خیلی زود تبدیل به ستارههای تیم ملی شدند، اما داوری و بیت آشور را نپسندید. البته در پروسه حضور داوری(دروازهبان) به تیم ملی با بازیکن سالاری مقابله کرد و مهدی رحمتی را با همه تواناییهایش از اسامی تیم ملی کنار زد و دیگر حاضر نشد او را به تیم ملی فراخواند ولی در همین زمان که علیرضا حقیقی دروازهبان تیم ملی شد کمتر کسی حتی فکرش را میکرد، حقیقی اما در جام جهانی برزیل به میدان رفت و نمایش قابل قبولی داشت. کیروش به سادگی از نام رحمتی، هادی عقیلی، مجتبی جباری و... گذشت ولی هر بار تیمش به زمین رفت، کمترین نقص در پستهای این بازیکنان دیده میشد.
ملیپوشان در زمان حضور کیروش نظم خاصی در زمین داشتند و اگر قوچاننژاد در جام جهانی برزیل گل زد، دلیلی نشد که در جام جهانی روسیه فیکس باشد. یا اگر حقیقی در برزیل درخشید، در روسیه بیرانوند را رو کرد تا پنالتی رونالدو را مهار کند. جای هیچکس در ترکیب تیم ملی ثابت نبود و به نظر میرسید بهترینها را به زمین میفرستد. او البته ضعفهایی هم داشت و با همه سابقه درخشان در مربیگری از شروع جام ملتهای امارات با حرفهایش نشان داد که «ایران» قهرمان آسیا نخواهد شد. گرچه شروع طوفانی در این جام داشت و در میانه رقابتها برخی منتقدانش هم از لیاقت تیم ملی برای قهرمانی میگفتند.
حالا اما وضعیت تیم ملی مبهم است و بیتردید وزارت ورزش و فدراسیون فوتبال قصد دارند مربی ارزانقیمتتری نسبت به کیروش به تهران بیاورند. در عین حال، این مربی قرار است بزرگ باشد و البته یک مربی سازگار با ساختار معیوب فوتبال ایران که سر ناسازگاری با وزیر ورزش و رئیس فدراسیون فوتبال نداشته باشد. همچنین مطیع باشد تا وزیر آزرده خاطر نشود و گاه سیاستها و اعمال نفوذ در تیم ملی توسط مسوولان فوتبال رخ دهد. با در نظر گرفتن همه اینها، سرمربی آینده تیم ملی باید بتواند با خیالی آسوده و بدون حاشیه تیمش را هدایت کند.