رسول بهروش
با قاطعيت تمام و با محكمترين واژهها ميتوان نوشت عادل فردوسيپور حتي تصورش را هم نميكرد نظرسنجي او در مورد عملكرد هشتساله كارلوس كيروش در ايران با چنين نتيجه نزديكي به پايان برسد. در شبي كه مجري نود احتمالا به يك پيروزي 70 يا 80 درصدي براي مربي محبوبش فكر ميكرد، نتيجه نهايي تقريبا نصف- نصف از كار در آمد تا حالا بزرگترين ترديد دوران بر وجود عادل چنبره بزند. مردي كه در تكتك روزهاي اين هشت سال توسط او مورد حمايت ويژه قرار گرفت و اين پشتيباني حتي در چيدمان و روند تهيه همين برنامه آخر هم ادامه يافت، در نهايت نيمي از مردم را راضي نكرد تا حالا مواضع يك دهه گذشته فردوسيپور و وجهه اجتماعي او بيش از هر زمان ديگري آسيبپذير شده باشد. آخرين پيام كيروش براي عادل را دوباره بخوانيد؛ جمله كليدياش اين است: «اجازه بدهید مردم با آزادی انتخاب خود، بدون تاثیر دستکاریهایی که از روی بدخواهی انجام میشود، قضاوت نهایی را انجام دهند.» مربي پرتغالي چنان به پيروزي قاطعش در نظرسنجي نود مطمئن بود كه پيشاپيش پز اين افتخار بزرگ را به منتقدانش ميداد، اما افسوس كه «قضاوت نهايي» مردم چيزي نبود كه او و دوست رسانهاياش انتظار داشتند. اين وسط حتي بغض تصنعي كارلوس در مصاحبه با نود هم معجزه نكرد؛ همان بغضي كه وقتي از جواد خياباني ميبينيم، متهمش ميكنيم به صحنهسازي و عوامفريبي، اما وقتي كارلوس كيروش به آن پناه ميبرد، به شرف و احساسات پاكش درود ميفرستيم.
اولين جمله عادل در آخرين مصاحبه با كيروش عالي است: «شما در حالي ايران را ترك ميكنيد كه عميقا احترام بخش زيادي از مردم ما جلب كردهايد.» و اين يعني آقاي قاضي اول حكمش را صادر كرده، بعد سراغ بازپرسي رفته است. خب اگر اينطور است، اصلا چرا نظرسنجي گذاشتي؟ حيرتانگيز است كه حتي با ايجاد فضايي شبيه اين و توليد آيتم حماسي از پيروزي بر يمن و ويتنام هم نتيجه نظرسنجي كذايي چيزي كه دوستان ميخواستند از آب در نيامد. مهم نيست كه امير قلعهنويي را دوست داريم يا نه، قبولش داريم يا نه؛ اما انصاف به خرج بدهيد و مصاحبه اخير عادل و كيروش را با محاكمه 12 سال پيش قلعهنويي مقايسه كنيد. وقتي امير در قامت يك مربي شكستخورده از جام ملتهاي 2007 برگشت، فردوسيپور رسما او را «سلاخي» كرد. آن روز دست قلعهنويي خالي بود، اما همان مختصر دارايي او هم از سوي عادل به هجو و تمسخر كشيده شد. قلعهنويي از دوندگي تيمش به عنوان يك فاكتور درخشان نام ميبرد، اما مجري نود سر تكان ميداد و قبول نميكرد؛ غافل از اينكه 12 سال بعد قرار است در آناليز جام ملتهاي كيروش، 10 بار به پرس فردي تيم كارلوس اشاره كند و از زير توپ زدنهاي مدافعان او، يك پروژه علمي بسازد! قلعهنويي در بازي با كرهجنوبي گلر تيمش را براي ضربات پنالتي عوض كرد و وحيد طالبلو را به ميدان فرستاد كه از قضا يك ضربه را هم گرفت، عادل اما اين سياست او را به تمسخر گرفت و گفت دوران اين كارها تمام شده است. شايد مجري نود كف دستش را بو نكرده بود كه سالها بعد در جامجهاني 2014 قرار است سرمربي هلند همين كار را جلوي كاستاريكا انجام بدهد و از سوي جهانيان تحسين هم بشود!
قلعهنويي و كيروش شايد از نظر فني به اندازه يك كهكشان با هم فاصله داشته باشند، اما زشت است واكنش ما به دو موقعيت همسان، اينقدر فرق داشته باشد. كجاي گفتگوي عادل با كيروش به مصاحبههاي بعد از شكست شباهت داشت؟ آقاي مجري با چشماني كه هنوز از تماشاي كارلوس ذوق داشت، حتي نپرسيد چرا بعد از هشت سال يك زوج مطمئن و ثابت در قلب خط دفاعي تيم ملي نداشتيم؟ همانطور كه نپرسيد چرا تيم ما در اين سالها هر وقت از فاز دفاع اتوبوسي بيرون آمد، به سرنوشتي شبيه بازي با ژاپن دچار شد؟ آيا عادل گلباران شدن برابر بوسني و عراق را از ياد برده بود؟ نه، اما امثال همين آقاي فردوسيپور و البته مديران ناتوان فدراسيون كيروش را به چنان سطحي از تقدس و نقدناپذيري رسانده بودند كه حالا ديگر نميشد چنين حرفهايي را با او مطرح كرد. اگر غير از اين بود، عادل حداقل بايد از تاثير پرخاشگريهاي كيروش روي شاگردانش سوال ميكرد و از مربي پرتغالي ميپرسيد چقدر خودش را در صحنه رقم خوردن گل غمانگيز ژاپن گناهكار ميداند؟ عليرضا فغاني ميگويد: «قبل از يكي از قضاوتهايم در جامجهاني، كولينا مرا صدا كرد و گفت لطفا تو ديگر مثل سرمربي و بازيكنان ايران دردسر درست نكن.» آبروريزي بالاتر از اين؟ كيروش رفت و اين يك خروار سوال باقي ماند؛ پس شما كجا بودي عادل خان؟
البته كه فردوسيپور به هيچوجه آدم بدي نيست و نيت سوئي هم ندارد، اما او كه روزي با جمله تاريخي «خداحافظ برانكو» تيم ملي را تحويل مربيان داخلي داد و هميشه از اين بابت احساس گناه ميكرد، در دوران كيروش از اين طرف بام افتاد. عادل از ترس اينكه مبادا كارلوس را بردارند و با خرد جمعي يك مربي داخلي را جانشين او كنند، چشمش را روي همه معايب مربي پرتغالي بست و تا ميتوانست او را باد كرد، غافل از اينكه تفريط هم مثل افراط نتيجه خوبي نخواهد داشت. امروز كيروش رفته و لقب طعنهآميز «كيروشيپور» براي عادل باقي مانده؛ شايد او بالاخره بفهمد با سرمربي بعدي تيم ملي بايد مطابق اعتدال و ميانهروي رفتار كند و حقيقت را به مصلحت نفروشد.