موضوع ساده است. مسلما اگر همه مخارج هدايتي در فوتبال ايران را جمع و تفريق كنيم و تمام پول هايي را كه از پرسپوليس تا باشگاه منحل شده خودش خرج كرده يا ارقامي كه به ستاره هاي صله بگير بخشيده را روي هم بگذاريم، رقم نهايي حتي قابل مقايسه با يك فقره تسهيلات 600 ميلياردي دريافت شده توسط او نخواهد بود. تازه به ياد داشته باشيد اين وام (كه تنها يكي از دريافتي هاي هدايتي از سيستم بانكي است) سال ها قبل به مالك استيل آذين اعطا شده؛ يعني زماني كه ميليارد هنوز «خز» نشده بود. تيرماه سال گذشته يك نماينده مجلس در اظهارنظري افشاگرانه از گردش پول 500 ميليارد توماني آشكار و پنهان در ليگ برتر خبر داده بود و حالا شما فكر كنيد هدايتي چند سال قبلش حتي بالاتر از كل اين رقم را در قالب يك فقره وام آسان دريافت كرده است؛ آيا جز اين است كه اين اعتبار را حضور در ويترين فوتبال براي او به ارمغان آورده؟ آيا كار سختي است كه يك سر سوزن از اين كوه اسكناس را جلوي فوتباليست طماع و روزنامه نگار دعاگو و بوقچي گنجشك روزي بيندازي، براي خودت شهرت افسانه اي دست و پا كني و بعد به مدد همان، سيستم بانكي كشور را بدوشي؟
قصه هدايتي و خيلي از سرمايه گذاران ديگري كه وارد فوتبال ايران مي شوند و به قواعد اين تجارت زيان بار تن مي دهند همين است. در اين ميان از همه ساده دل تر هوادار نگون بختي است كه در نگاه فرصت طلبانه اين جماعت «عشق» مي بيند و براي آنها هورا مي كشد. همين آقاي هدايتي كه گاه و بيگاه با لحني آميخته به منت ليست مخارجش در پرسپوليس را منتشر مي كرد، هر بار كه كه مثلا يك بازيكن براي تيم مي گرفت خطاب به هواداران مي نوشت: «اين هم يك شاخه گل تقديم به شما.» بيچاره هوادار اما نمي دانست كه استاد شاخه گل مي دهد و در عوض باغ گل مي گيرد. هواداري كه هدايتي را روي شانه هايش بالا مي برد، براي گرفتن يك وام 20 ميليون توماني بايد چند ماه دوندگي كند و صد جور چك و سفته و ضامن رسمي گرو بگذارد، خود حاج حسين اما روي دوش فوتبال مثل آب خوردن وام هاي 600 ميلياردي دريافت مي كند و پس هم نمي دهد؛ آيا دردناك نيست؟ البته كه اگر حق واقعي فوتبال را بدهند، پرسپوليس و استقلال آنقدر پتانسيل دارند كه براي خودشان ثروت هاي كهكشاني بسازند. آن روز حتما سرمايه گذاران درستكاري وارد اين حريم خواهند شد كه هدف شان تنها كسب منافع مشروع است، نه چهره شدن در كنار ستاره ها و بعد سوءاستفاده از حفره هاي سيستم اقتصادي. تا آن زمان اما بايد شك كنيم به بوي نامطبوعي كه از اين شاخه گل هاي زشت به مشام مي رسد.