این شیوه مدیریتی نامطلوب بر یک اصل استوار است؛ اینکه هر وقت صدای یک تیم در آمد، کمی به آن توجه کنند تا کسی شلوغش نکند!
این اتفاق بیشتر از اینکه ناشی از یک سیاست مطالعه شده و حساب شده باشد به این برمیگردد که هواداران دو تیم چه زمانی دم در وزارتخانه تحصن کنند! در حقیقت هر وقت که هواداران استقلال یا پرسپولیس فشار بیاورند و در ورزشگاه علیه وزیر شعار بدهند یا مقابل وزارت ورزش تجمع کنند، وزارت ورزش سمت تیم مذکور غش میکند، مطالبات معوقه را میرساند، در ایجاد تغییرات مدیریتی کوشاتر میشود و فشارها جهت بهبود شرایط این تیم را افزایش میدهد. نه اینکه فکر کنید وزارت ورزش طرفدار استقلال یا پرسپولیس است. بحث بر سر نوبتی و چرخشی بودن وضعیت دو تیم است. اتفاقا وجه تلخ ماجرا اینجاست که اگر هم یک باشگاه روی دور حرکت بیفتد و به سمت بهتر شدن گام بردارد، بر اثر اعتراضهای تیم رقیب سریع متوقف میشود! مثلا تا پرسپولیسیها وضعشان خوب است و چند یار میگیرند، اعتراض استقلال بلند میشود و خریدهای آنها متوقف میشود. تا وضع استقلالیها خوب است و چند یار میگیرند صدای پرسپولیسیها در میآید، دستور میرسد که فعلا دست نگه دارید تا بغلی هم برسد!
این شیوه مدیریتی نامطلوب در حقیقت بر یک اصل استوار است. اینکه هیچوقت دو تیم همزمان حالشان خوب نشود و نباشد و اینکه هر وقت صدای یک تیم در آمد، کمی به آن توجه کنند تا کسی شلوغش نکند!
با چنین شیوهای هزار عیب و ایراد پدید میآید که البته هیچکدام اهمیتی ندارد چراکه انگار تنها سیاست وزارت ورزش این است که صدای اعتراضی شنیده نشود! جالب هم اینجاست که وقتی چنین سیاستی در کار است، این سوال پیش میآید که چرا از اول برای دو تیم انتخابهای درست و مناسبی صورت نمیگیرد تا هر دو بدون بهرهمند شدن از رانت و با اتکا به مدیران خود به سمت جلو گام بردارند؟!