این روزها بحث جذاب و عامهپسندی راه افتاده درباره این که وقتی تیمملی موفق میشود چرا نمیتوانیم با همین شیوه در مملکت به موفقیتهای بزرگی دست پیدا کنیم. چرا نمیشود همین مدل را در کشور پیاده و رضایت مردم و نظرشان را جلب کرد و یأس و ناامیدی را که باعث شده بخشی از مردم دلزده شوند و حتی بگویند از فعالیتهای اجتماعی و سیاسی هم کناره میگیرند، تبدیل به امید کرد و مشارکت را بالا برد. این روزها سوژه تیمملی داغ و در بورس است و طبیعی است عدهای فکر کنند اگر فوتبال ما در سطح ملی نمایش قابل قبولی داشته، همان ماکت و فرمول را بیاوریم در سیاست و کشورداری هم پیاده کنیم تا نتایج مطلوبی بگیریم. اما جدا از اینکه بحث چقدر انتزاعی و مقوله فوتبال چقدر با کشورداری متفاوت است میخواهیم به امر مسئولیتپذیری و مدیریت فوتبال و نظارت با آنکه در هر دو زمینه شباهتهایی دارند اشاره کنم و بگویم چرا نمیشود مدل تیمملی را در کشور شبیهسازی کرد.
یک- فوتبال یک موضوع تخصصی است. این را همه پذیرفتهاند. حتی وقتی صحبت از سلیقه سرمربی تیمملی میشود هم با وجود همه مخالفتها، کسانی که میگویند کیروش به دلیل مسائل شخصی و جبههگیریهایش با سرمربیان باشگاهی انتخابهای نادرستی میکند اقلیتی محدودند. اما در اداره امور کشور در بسیاری از موارد، جناحبندیها و وابستگیهای سیاسی، حزبی، قومی و حتی خانوادگی حرف اول را میزند و اجازه نمیدهد نگاه متخصصان برجسته شود. در هر رانت و فسادی باید به دنبال رد پای ژنهای خوب گشت و نامها را دنبال کرد تا به منشأ فساد رسید که در بسیاری از اوقات افرادی ظاهرالصلاح و علیهالسلاماند. متاسفانه به دلایل متعدد نقش تخصص و تصمیمات علمی چنان کمرنگ شده که مردم در کمتر موردی باور میکنند تصمیمات واقعا براساس شرایط و واقعیتهای اقتصادی گرفته میشود.
دو- جو بیگانهستیزی که در جامعه به وجود آمده در فوتبال مانع از فعالیت مربیان باتجربه خارجی نشده است. برانکو و شفر و کیروش امروز محبوب و بیجایگزیناند. اعتقاد عمومی هم این است که ما باید برای نشان دادن تواناییهایمان از تجارب جهانی استفاده کنیم، در میادین بینالمللی حاضر باشیم و از ارتباطات مداوم و رقابتهای مرسوم نترسیم. حالا تصور کنید که گفته شود یک وزیر یا نهاد علمی و اجرایی در کشور تصمیم گرفته از مشورت متخصصان خارجی استفاده کند. معلوم است چه فضایی درست میشود و چه بسا عدهای چه آشوبهایی از مخالفت به پا میکنند. همانطور که هرجا قرار بر تعامل مثبت در مناسبات بینالمللی بوده، کارشکنیها و مخالفتها منافع ملی را به شکل جدی به خطر انداخته که این روزها هم میشود مشکلات دولت برای حل گرههای اقتصادی و نتایج رفتار دلواپسان را دید.
سه- در فوتبال نتایج قطعی است و نمیشود تفسیرش کرد. مردم همه مسابقه را تماشا میکنند و تلاش بازیکنان را میبینند و اتفاقاتی پشت پرده نمیافتد که بشود تصویری غیرواقعی از مسئولیتپذیری و فعالیت مدیران ارایه داد. فوتبال میدان سیاست نیست که وقتی تیم ببازد به مردم بگوییم برنده شدهایم. در پایان بازی نتیجه و تعداد گلها همه چیز را برای همیشه نشان میدهد و نمیتوانیم واقعیات را واژگون کنیم.
چهار- فوتبال همیشه خطقرمزهای کمتری داشته و نظارت عمومی بر آن بیشتر بوده است. افکار عمومی در فوتبال کار را بر کسانی که بخواهند کج بروند سخت میکند. این به معنای آن نیست که در فوتبال تخلف و فسادی اتفاق نمیافتد. در همین جامجهانی تعداد کسانی که بیضابطه به روسیه رفتهاند بیش از صدها نفر بود. در همین جام و برای همین تیمملی و اردوهایش و بازیهای تدارکاتیاش میلیونها دلار پول بدون شفافیت خرج میشود و دلالان و منفعتطلبان یک لحظه از منابع مالی و از قدرت دور نمیشوند. اما باز هم نقش افکار عمومی و فشار آن بسیار جدی است و همین فشار هم بود که تعدادی از نمایندگان مجلس را که بیدلیل و با استفاده از رانت و بیتالمال درحال سفر به مسکو بودند از سفر بازداشت. این فشار در مسائل کلان سختتر یا حتی غیرممکن است. بسیاری از مسئولان به افکار عمومی بیتوجهند و اعتقادی به کسب رضایت اجتماعی و به رأی و جلب اعتماد ملی ندارند. بهویژه مدیرانی که از مسیرهای غیردموکراتیک و با استفاده از روابط به قدرت میرسند از ارتباط با جامعه پرهیز و تلاش میکنند دور از رسانهها و فضای مجازی به حیات خود ادامه دهند. کاری که برای فوتبال و فوتبالیست و مربی، شدنی نیست. برای تیمملی که غیرممکن است.
پنج- صحبتهای علی شمخانی، دبیر شورایعالی امنیت ملی در جمع مدیران رسانه ملی شنیدنی بود. وقتی که گفت:«(در سالهای اول انقلاب) این قپهها و وزیر و وکیل بودن و تشریفات، اسکورت و محافظ و پاویون فرودگاه را نداشتیم و میتوانستیم با مردم حرف بزنیم. ما از جنس مردم بودیم. باید برگردیم به جنس قبلیمون و البته بسیار کار سختی است.» لپ کلام همین است. ارتباط فوتبال با مردم مستقیم و چهره به چهره است. آنچه مردم میخواهند در کسری از ثانیه به قهرمانانشان و به مدیران تیمملی منتقل میشود و تیمملی هیچ مرز و فاصلهای با مردم ندارد. تا وقتی که به قول سردار شمخانی مدیران کشور به جنس قبلیشان برنگشتهاند و نمیخواهند دست از امتیازات ویژهشان بکشند، تصور اینکه تغییری در رفتار آنها رخ بدهد و بتوان به شیوه تیمملی فوتبال دستاوردی در صحنه ملی و جهانی کسب کرد، سخت است.