تصویر کاملی از شکوه فوتبال. پیروزی در مهمترین بازی ایران در جامجهانی. امید در اوج ناامیدی. این برد، نشانگر یک حقیقت است که موفقیت همیشه با همراهیِ شانس بوجود میآید. اما باید بتوانید آن شانس را هدایت کنید. تمرین، تمرین و تمرین. این راه بالا بردن شانس در هر بازی است. کاری که کیروش با فوتبال ایران کرده و شانس ایران را بالا برده است.
او برای رسیدن به این مهم، راهحل سادهای دارد. ابتکار عمل را در دست میگیرد. بازی را کنترل میکند، حریف را سوپرایز میکند، انتخابهای درستی میکند تا مطمئن شود همهچیز طبق روال پیش خواهد رفت. اوضاع میان بازیکنان تیمملی جور دیگریست. پر انرژی، چالشپذیر و خستگی ناپذیر. چند هفته پیش در ایران بود که کیروش به دوست خبرنگارش گفته بود:«برای من شگفتانگیزترین چیز برنامهریزی برای اتفاقاتی است که باید در بازی رخ بدهد. کدام بازیکنها در دسترس هستند، کدامها مصدومیتشان بهموقع به پایان میرسد، از چه سیتمی برای بازی با مراکس، اسپانیا و پرتغال استفاده کنم و حریفم در چه وضعیتی است. تیم من مخفیترین تیم جام است چون هیچ حریفی از ما اطلاعات دقیقی ندارد. اما من میخواهم تصور کنم چه اتفاقاتی قرار است بیفتد. همیشه تلاش میکنم و به بازیکنانم اطمینان میدهم که با چه چیزی قرار است روبرو شوند».
کیروش قانون خودش را دارد. بازیکنِ تیم باید باشید، یعنی برای رسیده به دستاوردها، باید با بقیه همکاری کنید. مسئولیتپذیر باشید، یعنی بهگونهای مسئولیت مسائل را بهعهده بگیری که انگار مشکل خودتان است. احترام، اتحاد و ابتکارعمل داشته باشید. با هم بازی کنید چرا که اساس فوتبال همین است. اصول کیروش همین است. اما حربه او شگفتانگیزتر است. سوپرایزِ حریف در زمین فوتبال. و حالا چند نکته از بازی اول مقابل مراکش:
اول؛ بیست دقیقه اول جامجهنی روسیه پیامی روشن داشت. بیست دقیقه وحشتناک. بیستدقیقه پر از ترس و دلشوره. آن ثانیهها نتیجه دور بودنمان از فوتبال روز دنیاست. بازیهای تدارکاتی بزرگی که هیچگاه برگزار نشد. اعتمادبنفسی که وجود نداشت. بینظمیای که مشهود بود. بازیکنان ایران دور از سازماندهی همیشگی بودند و بینظمی و آشفتگی در همه خطوط دیده میشد. اما هرچه از زمان بازی گذشت، کیفیتمان، روحیهمان و تمرکزمان نسبت به حریف بالاتر رفت.
دوم؛ ترکیب اولیه ایران پیامی مهم داشت: شجاع باشید. بازی با یک هافبک دفاعی از آن دست تصمیماتی بود که از کیروش انتظار نداشتیم. تیمی که بهجای دفاع، گل میخواهد. بعدها سرمربی تیمملی درباره این تصمیم خواهد گفت. او حتی ما را هم سوپرایز میکند.
سوم؛ بازی کاپیتان مسعود شجاعی از چند زاویه قابل تحلیل است. او دوید و موثر هم بود. اما جابجاییهای کاپیتان خوب نبود. همین نکته موجب شد انصاریفرد و سردار آزمون هم سردرگم شوند. نکته دیگر مربوط به لو دادن توپها بود. فرصت ریکاوری بازیکنان کمتر شد و بچههای تیمملی فشار بیشتری را تحمل کردند.
چهارم؛ نحوه لمس توپ بازیکنان ایران نامطمئن بود. به فرصت مهم ایران در نیمه اول دقت کنید که سردار چگونه توپ را نتوانست وارد دروازه کند. این نقص در سایر خطوط هم دیده میشد و البته هرچه از زمان بازی گذشت، با بالارفتن اعتمادبنفس، نحوه لمس توپ بازیکنان ایران بهتر شد.
پنجم؛ یوهان کرایف در کتابش جمله مهمی دارد:«همیشه اعتقاد داشتم که مشکلات بهندرت یا هرگز از اشتباهات بزرگ بهوجود نمیآِند، معمولا اشتباهات کوچک هستند که سرنوشت را عوض میکنند» ما این موضوع را بهچشم دیدیم. آنهم در دقیقه 95.
ششم؛ چند ثانیه میلیونها ایران روی هوا بودند. شاد و خندان. پر انرژی و بااعتمادبنفس. فوتبال همین است. همیشه همین بوده. قدرش را میدانیم؟ بعید است.