چرا قطر توانست و «ايران» نتوانست؟
یكي از مولفههاي مهم تاثيرگذاري در ديپلماسي ورزشي، قدرت مالي و لابيهاي مردان بانفوذ است. سيستم مديريت در فوتبال ايران، سيستم معيوب و عقبافتادهاي است كه خروجيهايش بيشتر مصرف داخلي دارد. در نظر بگيريد كه سيستم مديريت فوتبال ايران حتي در حوزه خليجفارس هم جزو كشورهاي عقبافتاده بهحساب ميآيد.
فوتبال ايران از لحاظ سختافزاري و نرمافزاري فاصله بسياري با كشورهاي عربي دارد. قطر ميزبان جامجهاني 2022 شده است و امارات ميزباني جامملتهاي آسيا 2019 را برعهده دارد. با بهترين امكانات در فوتبال نظير ورزشگاهها و زمينهاي تمرين و ديگر حوزهها نظير هتل، حمل و نقل، فردوگاه و بسياري شاخصههاي ديگر. آنها با استفاده از مشاوران به روز و برنامهاي مدون، حركت در مسير توسعه را بهبهترين شكل برداشتهاند. براي متحول كردن سيستم مديريت فوتبال ايران نياز به فعاليتهاي پيوسته، برنامهريزيشده و منسجم هستيم كه عزمي براي آن در كشور ديده نميشود. به مدد همين مديريت، ريسك سرمايهگذاري در فوتبال ايران بالا رفته است و شرايطي وجود ندارد كه سرمايهگذاران براي ورود به فوتبال ترغيب شوند. آنهم در شرايطي كه در روزهاي رقابت ايران و امارات براي عهدهدار شدن جامملتهاي آسيا، مسئولان AFC به مديران ايراني گفتهاند اسپانسر رقابتها به آنها اعلام كرده آنها در امارات درآمد 100ميليون دلاري از برگزاري بازيها خواهند داشت و اين رقم در ايران بيشتر از 10ميليون دلار نخواهد بود.
مشخص است وقتي اسپانسرهاي داخلي از سرمايهگذاري در فوتبال ايران بيزار هستند، اسپانسرهاي بينالمللي ميلي به سرمايهگذاري نخواهند داشت چرا كه با اين درجه از ريسك، آنها با هر كارشناسي مشورت كنند، به آنها توصيه ميشود منابع خودشان را به ايران نبرند. مشكل فوتبال ايران از همينجا آغاز ميشود. نبودنِ سرمايه و سرمايهگذار راه را براي مديريتهاي پيشرفته، تكنولوژي نو و امكان دستيابي به بازارهاي تازه ميبندد. فوتبال ايران در اين روزها محصولات نو براي بازار ندارد و توليداتش كه ميتواند بازيكنان باشند، بازاري براي خريداران نيست. حتي هوادارانش كه روزي بزرگترين پشتوانه براي تحتتاثير قراردادن كنفدراسيون فوتبال آسيا بود، حالا تبديل به چالشي بزرگ براي فوتبال ايران شده است.هواداراني كه با هر بازي، محروميت تازهاي را به فوتبال ايران تحميل ميكنند.
از همه اينها كه بگذريم، تعامل بينالمللي مديران فوتبال ايران در پايينترين سطح است. بسياري از مديران فوتبال ايران زبان انگليسي نميدانند يا حداقل توان برقراري ارتباط با همتايانشان ندارند. امروزه نياز جدي است كه با دنيا رابطه گسترده و معقول برقرار كرد. نميشود با روابط محدود و بسته، تحرك بالا در تصميمسازيها و تصميمگيريهاي كلان را تجربه كرد. برخي هنوز ميپرسند چرا « چرا قطر توانست، ما نتوانستیم؟» پاسخ ساده است. اگر امروز قطر ميتواند خواستهاش را مقابل تندرويهاي عربستان و امارات به AFC تحميل كند و سنت غلط بازي در كشور ثالث را لغو كند، براي آن است كه آنها با برنامهريزي مناسب بخش مهم از درآمدهاي AFC را تامين ميكنند و تبديل به يكي از بزرگترين اسپانسرهاي كنفدراسيون فوتبال آسيا شدهاند. قطريها حتي يكي از اسپانسرهاي اصلي فيفا هم هستند و اين همكاري تا پايان جامجهاني 2022 ادامه خواهد داشت.
در فوتبال نميتوان بهدليل ناتواني و بياطلاعي دور ايستاد و به كنفدراسيون فوتبال آسيا و فيفا دستور داد. نميتوان در درون كشور شعار داد و از حل مناقشاتي گفت كه مصرف داخلي دارد اما اميد به اقبال و شانس در پروندههايي نظير بازي در كشور ثالث داشت. امروز بيشتر از هر روز ديگري ورزش كشور نياز به دانش مديريت و تكنولوژي روز دارد. اين كه اتكا ميشود به تعداد حضور در جامجهاني، ميزان قهرماني باشگاهها، تعداد تماشاگران در هر بازي، مدالهاي دريافت شده و نشانهاي مديريت توسط فدراسيون، ادعايي است كه تنها خودمان را گول ميزنيم و نه دنيا را. زماني ميتوان در زمينه توسعه ورزش و فوتبال ادعا كرد كه فوتبال و ورزش همپاي كشور بهلحاظ شاخصهاي اقتصادي در رديف اول كشورهاي درحال توسعه يا توسعهيافته باشد. وگرنه ما در پروندههاي بينالمللي ورزش بازنده بوديم. بازندهايم چون حتي رئيس سابق فدراسيون فوتبال ايران كه از قضا نايبرئيس AFC است با ما صداقت ندارد و بعد از جلسه به «ما» گفت كه قانون لغو بازي در زمين كشور ثالث شامل باشگاهها و تيمملي ايران هم ميشود اما خودش در رايگيري فقط به بازي رفت و برگشت براي قطر، عربستان و امارات راي داد. از اين مديريت چه انتظاري داريد؟