لعاب حرفهای بر فوتبال بیصاحب ایران
فوتبال سنتی ایران که لعاب فوتبال حرفه ای را بر جسم و جانش دارد در بسیاری اصول حکایت شتر،گاو پلنگ را تداعی می کند و چون کلاغی است که نه تنها چون کبک راه نمی رود بلکه راه رفتن خود را هم فراموش کرده است.
تیم فوتبال پرسپولیس با تماشاگران پرشمار طی مدتی نه چندان طولانی برای چندمین بار شاهد کوچ مهدی طارمی گلزن مطرح خود شد تا حاشیه هایی تازه را شاهد باشد.
طارمی که به عنوان یک بازیکن نه چندان مطرح به جمع قرمزها آمده بود با بروز شایستگی هایش خیلی زود به بازیکن مورد علاقه طرفداران این تیم مبدل شد. این در حالی بود که قرمزها مدت ها بود حال وروز خوشی نداشتند. تجمع چند بازیکن مطرح و کارساز مدیریتی بهتر از قبل و یک مربی که از فرصت به وجود آمده بهترین بهره را می برد باعث شد تا پرسپولیس طی سه فصل پی درپی مدعی بزرگ قهرمانی باشد.
سرخ های تهرانی یک بار با تفاضل گل قهرمانی را ناباورانه از دست دادند. یک بار با اقتدار و کلی رکورد شکنی قهرمان شدند و الان با فاصله ای قابل توجه به سوی قهرمانی می روند. همه اینها در شرایطی پدید آمده که بدون تردید طارمی در آن نقش موثر داشته اما جنجال سازی های گاه و بیگاه او کار را به جایی رسانده که هواداران اگرچه ناراحتند اما تلاش می کنند رفتن او را به روی خود نیاورند.
این درست است که حاشیه خواسته و ناخواسته جزیی لاینفک از فوتبال شده اما کاری که مهاجم قرمزها می کند بیشتر از حاشیه یک یاغی گری آشکار است. بازیکنی که در روزهای آغازین با انجام حرکت های جالب توجه از گذشت، مرام و احترام حکایت می کرد پس از چندی ناگهان خود رابزرگ تر پرسپولیس معرفی کرد و این اواخر ضمن رفت و آمدهایی که ناشی از روحیه ناسازگار او حکایت می کرد در چند نوبت در مقام خطای آشکار به ناکجاآباد نظر کرده است.
این یک سوی ماجراست. طارمی نه اولین بازیکن از این دست است و نه به نظر می رسد آخرین آن باشد. در فضای بیمار فوتبال ما که در آن برای بعضی ها نتیجه گیری همه چیز است. فوتبالی که مدیرانش از محله برو و بیا هم گذشته اند امید به حل چنین معضلاتی تقریبا رویایی دست نیافتنی است.
فوتبال سنتی ایران که لعاب فوتبال حرفه ای را بر جسم و جانش دارد در بسیاری از اصول حکایت شتر، گاو پلنگ را تداعی می کند و چون کلاغی می ماند که نه تنها چون کبک راه نمی رود بلکه راه رفتن خود را هم فراموش کرده است.
در شرایطی که قراردادهای فوتبالی ما سراسر دچار اشکال چه در داخل و چه درخارج است ما حتی آن بزرگ تر های یقه بگیر گذشته را هم در کنار تیم هایمان نداریم تا امثال طارمی نه تنها به کل فوتبال بلکه به خود هم ضربه بزنند. این همان سرمایه سوزی است دایما از آن حرف می زنیم اما گوش شنوایی در این باره پیدا نمی شود.
اگر طارمی و برخی از بازیکنان سرخابی به دلیل مورد توجه بودن مسایل این دو تیم کاملا به چشم می آیند ما در اغلب تیم های فوتبالمان دچار چنین معضلاتی هستیم و ضرری هنگفت را شاهدیم. به عبارتی این بچه ها صاحب و مشاور درست ندارند تا به راه خطا بروند. چنین است که خیلی زود از چرخه موفقیت خارج می شوند و بدتر از آن فضای فرهنگی بدی را از خود به یادگار می گذارند. یادگاری که خیلی زود مورد توجه جوان ترهای تازه از راه رسیده قرار می گیرد و این"سیکل" بد همچنان روح و روان فوتبال و فوتبالی های ایران را مورد خدشه و خراش قرار می دهد.