کاسب ها، عاشق نمی شوند
سورپرایز بزرگ این هفته فوتبال ایران، تعداد قابل توجه تماشاگران بادران در مسابقه جام حذفی برابر پرسپولیس بود. از همان زمانی که قرعه کشی لیگ برتر برگزار شد و میزبانی این بازی به پرسپولیس رسید، بادرانی ها بدون دردسر و مقاومت های معمول پذیرفتند که بازی در وزشگاه آزادی برگزار شود؛ نگو آنها برای این مسابقه برنامه داشتند. از چند روز پیش از این دیدار، برنامه بادرانی ها استارت خورد و آنها با در نظر گرفتن وسایل ایاب و ذهاب رایگان و سایر امکانات رفاهی، موفق شدند روز جمعه چیزی حدود هشت هزار نفر را به استادیوم بکشانند؛ جمعیتی که تقریبا تمام آنها کارمندان این شرکت شبکه ای بازاریابی بودند. حالا حضور این تعداد تماشاچی در ورزشگاه آزادی به بحث اصلی فوتبال کشور تبدیل شده و چنان مدیران بادران را به وجد آورده که آنها از سبقت قریب الوقوع تیم شان از پرسپولیس و استقلال از حیث تعداد هوادار سخن می گویند!
البته که حضور مردم در ورزشگاه ها تحت هر شرایطی یک اتفاق مطلوب به شمار می رود؛ به ویژه وقتی در مورد جامعه ای مثل ایران سخن می گوییم که حجم تفریحات سالم و ارزان در آن به شکل رقت انگیزی اندک است و استادیوم محلی امن تر نسبت به بسیاری از نقاط دیگرش تلقی می شود. از این نظر کار بادرانی ها هم در پر کردن بخشی از سکوهای ورزشگاه آزادی قابل تحسین است. با این وجود جوگرفتگی ناشی از تماشای این تعداد هوادار و بعد رویاپردازی بر اساس آن، چندان کار عاقلانه ای به نظر نمی رسد. مدیران ارشد این شرکت هرمی حتما تجار موفقی هستند که کسب و کارشان اینقدر موفق از آب درآمده، اما بعید است شناخت دقیقی از مفاهیم و کلیدواژه های اساسی فوتبال داشته باشند. بر خلاف آنچه آنها گمان می کنند، مردم در فوتبال از راه قلب شان دنبال یک تیم می افتند، نه از راه جیب شان؛ این همان چیزی است که خیلی های دیگر هم درکش نکردند و از مسیر منحرف شدند.
روزگاری باشگاه پیکان تهران برای کشاندن کارمندان ایران خودرو به ورزشگاه آزادی و حمایت از این تیم در مقابل پرسپولیس و استقلال، برای کارگران اتوبوس رایگان می گذاشت، بین آنها ساندویچ توزیع می کرد و ساعات حضور در ورزشگاه را هم اضافه کار تلقی می کرد، اما پای خیلی از این این کارگران که به استادیوم می رسید آنها به سمت جایگاه سرخابی ها می پیچیدند و جایی می رفتند که دل شان آنجا پر می کشید. از نمونه های غذای مفت و تی شرت مفت و شال و کلاه مفت در فوتبال ایران زیاد داشته ایم، اما هیچکدام از آنها برای مدت طولانی موفق نبوده اند. گیریم که مجموعه ای مثل بادران در این زمینه سیستماتیک تر عمل می کند و جان سخت تر است، اما باز در اصل ماجرا تفاوتی به وجود نمی آورد. یک تیم فوتبال زمانی ریشه در قلب هوادارش می دواند که او بدون هیچ محرک و مشوقی، از جیبش هم هزینه کند و در سرما و گرما خودش را از دورترین فاصله ممکن به ورزشگاه محل برگزاری بازی های آن برساند. امثال پرسپولیس یک شبه به اینجا نرسیده اند که یک شبه موقعیت شان را به بادران یا هر تازه وارد شل کیسه دیگری تقدیم کنند. هواداران این تیم ها گاهی با وجود بسته بودن درهای تمرین، از روی پل عابر پیاده بازیکنان تیم محبوب شان را دید می زنند. این چیزی است که در فلسفه بازاریابی قابل درک نیست، اینکه از کاسب ها عاشق در نمی آید. وگرنه احتمالا تا چند سال دیگر داربی تهران به جای پرسپولیس و استقلال بین بادران و اسنپ برگزار می شود!