سکوت به مصلحت، فریاد به منفعت!
وضعیت ذوبآهن خوب نیست. این تیم نتایج جالبی نگرفته و در هفته ماقبل پایانی نیمفصل نخست هم با چهار گل برابر پرسپولیس شکست خورده است. آژیز قرمز در اردوگاه این تیم اصفهانی به صدا در آمده و هیچ بعید نیست امیر قلعهنویی بعد از 16سال سرمربیگری، این فصل برای اولین بار از شغلش اخراج شود. درست در چنین وضع آشفتهای، حالا سه تن از مهمترین بازیکنان ذوب در آستانه جدایی از این باشگاه قرار گرفتهاند. البته که این سه نفر هنوز با تیم اصفهانی قرارداد دارند، اما آنها مشمول گذراندن خدمت سربازی شدهاند و به این منظور در پنجره زمستانی باید راهی تراکتورسازی تبریز شوند. احسان پهلوان، دانیال اسماعیلیفر و مهدیپور سه بازیکنی هستند که در آستانه جدایی از این تیم قرار گرفتهاند و همین مساله سرمربی ذوب را حسابی عصبانی کرده است. دیروز امیر قلعهنویی مفصلا در این مورد صحبت کرد و به گله از تیم تبریزی پرداخت. او معتقد بود مسوولان تراکتورسازی بازیکنان تیمش را «هوایی» کردهاند و این درست نیست.
پیش از این بارها گفته شده و تقریبا همه ایران هم به خوبی میدانند که مقررات فعلی خدمت سربازی برای فوتبالیستهای سطح بالا بسیار ناکارآمد و شائبهبرانگیز است. با این وجود مسوولان این حوزه یا نمیتوانند و یا نمیخواهند این وضعیت را تغییر بدهند. در نتیجه روند جدایی ناگهانی و غیرحرفهای بازیکنان جوان از باشگاههایشان همچنان ادامه دارد و در آینده هم از این خبرها زیاد خواهیم شنید. با این وجود سوژه این مطلب چیز دیگری است و به امیرخان قلعهنویی مربوط میشود. سرمربی فعلی ذوبآهن که الان از فرم سربازگیری تراکتور شاکی شده، پارسال خودش سرمربی همین تیم تبریزی بود و دو مورد ازعجیبترین نقلوانتقالات تاریخ فوتبال ایران در زمان او انجام شد. بر این اساس و در شرایطی که تراکتور و پرسپولیس با هم در کورس قهرمانی بودند، نوراللهی و عالیشاه از جمع سرخپوشان تهرانی جدا شدند و به عضویت تراکتورسازی درآمدند. حالا اصلا فرض کنیم قلعهنویی در پروژه حضور این دو بازیکن در تراکتور نقشی نداشته و به قول خودش آنها را «هوایی» نکرده؛ سوال این است که او چرا آن روز ساکت بود و حتی یک کلمه در نقد این شیوه سراپا غلط از یارگیری سخن به میان نیاورد؟
این اتفاق عینا برای مجید جلالی هم تکرار شد. او نیز زمانی که سرمربی تراکتورسازی و حتی پاس بود و از امتیاز جذب بازیکن سرباز سود میبرد، کلامی در مذمت این قانون پراشکال حرف نمیزد، اما در سالهای اخیر و بعد از حضور در تیمهایی مثل سایپا و پیکان به منتقد درجه یک این مقررات تبدیل شده است. نکته اینجاست که خیلی از ما ایرانیها تا زمانی که یک قانون بد و یا حتی بیقانونی آشکار به سودمان باشد و به ما منفعت برساند، هیچ مخالفتی با آن نداریم و اگر تاییدش نکنیم، حداقل در قبال آن موضع سکوت و انفعال را در پیش خواهیم گرفت. با این وجود اگر همان قانون بد و یا بیقانونی بعدا به ضرر خودمان تمام شود، زمین و زمان را به هم میدوزیم. شاید اگر امثال قلعهنویی و جلالی همان زمان که سرمربی تیمهای نظامی بودند از این قانون انتقاد میکردند و یا حتی با جسارت بیشتر مانع از حضور بازیکنان رقیب در تیم خودشان با این ترفند میشدند، امروز هم افکار عمومی خیلی همدلانهتر به حرف آنها گوش میداد؛ اما سکوت آن روز، فریاد امروز را هم بیاثر کرده است.
این مساله میتواند قابل توجه یحیی گلمحمدی هم باشد؛ مردی که امروز به عنوان سرمربی تراکتورسازی در مقابل حضور بهترین بازیکنان تیمهای حریف در تیم خودش سکوت کرده، اما دیر یا زود خودش از آن طرف جوی به این طرف خواهد آمد و سر بزنگاه کلیدیترین بازیکنانش را به بهانه سربازی از دست خواهد داد. بالاخره مربیگری یکی از چرخشیترین شغلهای دنیاست. آن روز است که دیگر اعتراض یحیی هم خریداری نخواهد داشت.