اتفاقاتی باورنکردنی؛ هر آنچه باید از جادوگری در فوتبال ایران بدانید
قهرمانیها و شکستها به جادوگری ارتباط دارد؟ این گزارشی است که از صحبتهای چند سال اخیر اهالی فوتبال گردآوری شده و به حقایق عجیبی اشاره دارد.
جادوگری در فوتبال طی هفتههای اخیر به سوژه اصلی تبدیل شده است و در این گزارش به برخی حواشی و جنجالهای سالهای اخیر فوتبال ایران میپردازیم.
* جادوگر در جام جهانی
شاید پر سر و صداترین جادوگر فوتبال جادوگر تیم ملی مکزیک در جام جهانی 2006 باشد. مردی قد بلند، با کلاهی بلند و نوک تیز، موهای آویزان و احتمالا پر از طلسم و مهره های رنگارنگ با پالتویی هزار تو و چوب دستی که بیش از همه تصاویر اروپا در قرون وسطی را به خاطر می آورد. جادوگر تیم ملی مکزیک رسما پیش از شروع جام جهانی به آلمان رفت و تک تک ورزشگاه های محل بازی تیمش را طلسم کرد و منتظر نتیجه ماند. چند روز بعد و با شروع رقابت ها البته تاثیر بالای طلسم های او روشن شد. مکزیک در مجموع چهار دیدارش تنها یک بار موفق به پیروزی شد که آن هم برابر تیم ملی ایران بود. گویی طلسم و جادوهای او تنها بر ابراهیم میرزاپور و رحمان رضایی ما کارگر افتاده بود. شاید هم آنگولا و پرتغال و آرژانتین جادوگران بهتری داشتند...!
فرانسوی ها دسته دیگر از خرافی های فوتبال را تشکیل می دهند. فابیان بارتز در جام جهانی 98 فرانسه دروازه اش را با طلسم جادوگران بسته نگه می داشت. همین طور گفته می شد که ریموند دومنک سرمربی تیم ملی فرانسه در جام جهانی 2006 هم برای چینش نفرات خود از پیش گویی جادوگران استفاده می کند. فرانسوی ها البته برخلاف مکزیکی ها توفیقات درخوری هم کسب کردند. آن ها در حضور بارتز در چهارچوب دروازه شان قهرمان و با ترفندهای دومنک نایب قهرمان جهان شدند. احتمالا علم جادوگری در فرانسه پیشرفت هایی داشته که مکزیکی ها از آن بی خبر بودند و البته این موفقیت ها هیچ ربطی هم به حضور زین الدین زیدان و نمایش های درخشانش در ترکیب خروس ها نداشت!
* مرد ردا سفید که بود؟! تقوی متهم ردیف اول
سال 1382 در دومین دوره لیگ برتر برای اولین بار بحث جادوگر در فوتبال ایران رواج یافت. بازیکنان باشگاه سایپا که آن روزها تحت نظر مجتبی تقوی تمرین می کردند از رفت و آمد مردی با ردایی سفید به تمرینات تیم شان سخن می گفتند که همه کاره تیم است. مردی که اسمش امیر الف بود، درویش مسلکی ساکن مهرشهر کرج که کارش جادونویسی بود. او با سحر و جادو باعث شده بود تا سایپا هفته های متوالی بازی هایش را از حریفان ببرد. البته همه این ها حرف هایی بود که بازیکنان سایپا درباره آن روزها می گفتند. خاطراتی اعجاب انگیز که باورش حتی در ذهن نمی گنجید؛
(ا _ص): «پایش آسیب دیده بود و وقتی آقا مجتبی لیست 18 نفره تیم را خواند نامی از او در لیست دیده نمی شد. همان موقع درویش به رختکن آمد. او مدام بچه ها را نگاه می کرد و سر آخر گفت، نیست. آن بازیکنی که خواب دیدم گل می زند، در بین شان نیست. با گفته هایش فهمیدیم منظورش کیست. او که اسمش در لیست نبود ساکش را جمع کرده بود و داشت برمی گشت، به اصرار جادوگر زنگ زدند و به ورزشگاه برگرداندنش. او در آن مسابقه 30 دقیقه با پای بانداژ شده بازی کرد و یک گل زد و بعد تعویض شد. ما آن بازی را با همین تک گل بردیم.»
این خاطره که یکی از بازیکنان سابق سایپاست که حالا در تیمی دسته اولی بازی می کند و البته تنها اتفاق عجیب نیست که از تیم تقوی نقل شده! خاطره دیگر از آن تیم ماوراء الطبیعه سایپا به چند هفته بعد از بردهای متوالی برمی گردد که یکباره این تیم روی دور باخت افتاد. سایپا بیش از 10 بازی را باخت و از صدر جدول به انتها رفت. درست اتفاقی شبیه به ماجرایی که گریبان برق را در لیگ هشتم گرفت. در آن زمان سایپا بازیکنی به نام حمید جعفری داشت که کاپیتانشان بود، تقوی در دعوایی کلامی حکم به اخراج این بازیکن از تیم داد. البته این اخراج را هم به نقش جادوگر ربط می دادند!
«حمید که اخراج شد به نوشهر رفت و در کوهستان های آن قسمت از شمال درویشی را پیدا کرد که می گفتند نفسش حق است. او سایپا را طلسم کرد و دیگر تیم ما نبرد.»
این جمله را بسیاری از بازیکنان آن زمان سایپا تکرار می کنند. البته مجتبی تقوی دو سال بعد وقتی سرمربی نفت آبادان شده بود قسم می خورد هیچ وقت از رمال یا جادوگر در تیمش استفاده نکرده اما همان جا در آبادان هم شایعاتی علیه او رواج داشت!
* پاس را جادوگر قهرمان کرد...؟!
منوچهر صالحی، مدیر عامل سابق سایپا که از قضا رفیق گرمابه و گلستان الف.الف بوده در جایی ادعا کرد که پاس تهران در سال 83 با کمک امیرخان (؟!) قهرمان شده و اصلا مجید جلالی رفیق فابریک امیر اسکندری است و سردار آجرلو هم ممکن است منکر شود اما کامل در جریان بوده است. صالحی قبل تر از امیر اسکندری بسیار تعریف کرده و با این عنوان که نیروی ماورایی او بسیار موثر است به تمجید از او در رسانه های ورزشی پرداخته بود. صالحی در جایی دیگر گفته بود که علاوه بر مجید جلالی، فرهاد کاظمی و امیر قلعه نویی و علی دایی و مجتبی تقوی هم به خانه جادوگر رفت و آمد دارند. حالا هشت سال می گذرد و پرونده دوباره باز شده است و تقوی هم متهم ردیف اول است.
* جادوگر سر تمرین تیم ملی
در زمان سرپرستی مرحوم منصور پورحیدری در تیم ملی، فردی با لباس مرتب سر تمرین تیم ملی حاضر شد و به او گفت: «اگر شما، مربیان و مسئولان فدراسیون بخواهید من میتوانم تیم ملی را در مقابل کره شمالی پیروز و شما را راهی جام جهانی کنم که در همین زمان با واکنش شدید منصور پورحیدری مواجه شد و به او اعلام گردید که به خرافات و جادو اعتقادی نیست و دیگر دور و بر تیم ملی حاضر نشود. او هم رفت و دیگر پیدایش نشد و البته ایران هم به جام جهانی نرفت!»
* 150 میلیون بده دربی را ببر...!
امیرعابدینی که سابقه مدیریت در تیم پرسپولیس را دارد مانند بسیاری دیگر از مدیران فوتبال از سوی جادوگران و واسطههایشان و گاه دیگر مدیران فوتبال پیشنهادهایی در این زمینه داشته است. خود او در این باره می گوید: «زمانی که مدیرعامل باشگاه پرسپولیس بودم قبل از بازی با استقلال یکی از به اصطلاح جادوگرها با من تماس گرفت و ادعا کرد با مبلغ 150 میلیون میتواند پرسپولیس را در دربی برنده کند. من هم به او گفتم اگر توانستی کاری کنی که استقلال در دربی برنده شود من این مبلغ را به تو خواهم داد. یادم هست یکی از مشاورانم در استادیوم به من گفت چرا برای بازی نگرانی؟ گفتم اگر ببازیم به آن فرد باختهایم. خوشبختانه آن بازی را پرسپولیس برنده شد و آقای جادوگر خودش طلسم شد.»
* دروازه بانی که مادرش جادوگر بود
می گفتند مادر یکی از دروازه بانان معروف لیگ برتری طالع بین است. این دروازه بان سرشناس، چند سالی در اوج بود و همیشه یک بسته کوچک به همراه خود داشت. در یکی از بازی های لیگ برتر، دروازه بان حریف که از این موضوع آگاه بود، کاری می کند که توپ جمع کن تیمش وسط نیمه بازی، بسته این دروازه بان را برمی دارد؛ جالب این که در آن بازی، این دروازه بان معروف گل می خورد و تیم سرشناس هم بازنده از زمین بیرون می رود...!
* شاخ بز را دفن می کرد...!
سال گذشته سایت گل فارسی در گزارشی از قول یک مربی از جادوی مربی دیگر نوشت: «او قبل از بازی بز می کشد و شاخ بز را در داخل چمن دفن می کند و این کار با گفتن کلماتی خاص جادو بوجود می آورد. گوشت بز را هم نباید کسی استفاده کند و باید در جایی خاک شود.»
* گفت پانصد هزار تومان بدهید برنده شود...!
چندی قبل مسئول یکی از باشگاه ها ایران در لیگ برتر عنوان کرد فردی با باشگاه آنها تماس گرفته و گفته است من قدرت جادویی دارم و برای اینکه به شما نشان دهم که می توانم به تیم شما کمک کنم، به شما می گویم که در این دیدار برنده می شوید، زیرا از حمایت من برخوردار هستید! اما اگر بخواهید این حمایت ادامه دار باشد، برای هر مسابقه باید پانصد هزار تومان به من بدهید. این شخص تأکید کرد: «اتفاقا در آن دیدار تیم ما برنده شد؛ اما حاضر نشدیم با چنین افرادی کار کنیم و او هم مدام تهدید کرد که نمی گذارد تیم ما روی خوش ببیند!»
* ادعای عجیب صمد مرفاوی
مرفاوی در ابتدای لیگ یازدهم و زمانی که مربی مس کرمان بود پس از باخت خانگی برابر استقلال بدون اینکه پرسشی مطرح شود، بحث متوسل شدن عدهای از اهالی فوتبال به کارهای ماورایی را پیش کشید و با طعنه به مربی و بازیکنان استقلال مدعی شد، آنها با امدادهای غیبی در کرمان به پیروزی رسیدند و به این ترتیب، ادعای عجیب مرفاوی با واکنش تند روزنامه نگاران باشگاه استقلال همراه شد و آن ها در پاسخ به سرمربی مس از او خواستند از دیدن سریالهای تلویزیونی ماه رمضان که بیشتر به مسائل ماوراءالطبیعه میپردازند، خودداری کند!
* گلاب بریز گالن، گالن!
یکی از مربیان صباباطری خاطره ای را از فصل سوم لیگ برتر از بازی با پیکان نقل می کند که مهر تائیدی بر باورهای خرافی در لیگ برتر است: «با پیکان بازی داشتیم. بازی در زمین ما در صباشهر انجام می شد. چند ساعت قبل از شروع مسابقه درویشی که ذکر می گفت همراه با اعضای کادرفنی تیم چرخی در زمین زدند. دایی فرهاد (فرهاد کاظمی) حسابی ترسید. او می گفت احتمالا دعانویس آورده اند و تیم ما را سحر کرده اند. به همین دلیل دستور داد 40 گالن گلاب دور زمین بریزند تا سحر جادوگر پیکان را باطل کنند!»
آن بازی را صبا با دو گل از حریفش برد.
* نجاست چاره درد است...!
این یک روایت واقعی از نادر دست نشان است. او خاطره ای را از فصلی تعریف میکند که سرمربی مس کرمان در لیگ برتر بود. تیم آنها در شیراز باید به مصاف مقاومت سپاسی می رفت. آقای جادوگر با واسطه درخواست اجرت از مربی مس کرده بود و گفته بود به ورزشگاه می آید تا آنها را طلسم کند. دست نشان در این باره می گوید: «گفته بودند می آید تا باخت ما را ببیند. ما هرچه فکر کردیم، چاره ای بهتر از این ندیدیم که با نجاست به مصافش برویم. می گفتند او ورد می خواند و یکی از دوستان نزدیکم گفت اگر ما جاهایی را که او طلسم می کند نجس کنیم طلسمش نمی گیرد. ما با همکاری بازیکنان تیم ! دبه ای 20 لیتری را آماده کرده بودیم که البته آقای جادوگر خلف وعده کرد و نیامد تا ما هم از معجون مان استفاده نکنیم! ما آن روز مقاومت را در شیراز با دو گل شکست دادیم.»
* مظلومی: در عمان باورم شد که جادو هست
پرویز مظلومی یکی از کسانی است که اگرچه در تیمش جادوگر ندارد اما این خرافات را به چشم دیده و باور دارد: «در لیگ که زیاد این مسائل را می شنوم و انگار جادو و جمبل رسمی شده است. همین امروز خواندم که شیری گفته می خواهد با جادوگر قرارداد ببندد. این کار نامردی است. هر کسی که از این شیوه استفاده کرده چوبش را خورده است.»
او در ادامه می گوید زمانی که در لیگ عمان مربیگری می کرده به چشم دیده است که تیم ها از جادوگر استفاده می کردند؛ «مربی تیم السداب عمان بودم. تیم ما در بازی رفت در خانه دو گل از رقیب خورده بود. قبل از بازی برای بچه ها کلی حرف زدم و تاکتیک بازی را چیدم. حرف هایم که تمام شد دیدم دو بازیکن ما به کنار دروازه ها رفتند و ادرار کردند. با عصبانیت به آنها پرخاش کردم اما همه تیم فریاد می زدند تیم حریف ساحر دارد و فقط این شکلی می شود سحرش را باطل کرد.»
تیم مظلومی بازی در زمین حریف را پس از ابطال طلسم 6 بر یک برده بود تا مظلومی به صف آنهایی بپیوندد که خرافات را می پذیرد.
* جادو را از زمین بیرون نیاور...!
چند سال قبل ابومسلم تیم خوبی داشت. شاگردان اکبر میثاقیان نتایجی مطلوب بدست می آوردند. آن زمان هنوز پای شفق و خداداد به تیم باز نشده بود و میثاقیان خودش همه کاره تیم بود. تیم او مدام می برد و می گفتند میثاقیان در تیمش جادوگر دارد. این ادعا را تقریبا همه حریفان ابومسلم نقل می کردند. این تیم دو بار پرسپولیس را در تهران و مشهد شکست داد. اتفاقی که غیرقابل باور به نظر می آمد. در یکی از بازی ها تیم اکبر اوتی باید در اهواز با فولاد بازی می کرد. جادوگر شب قبل از بازی یونس گرائیلی را به عنوان طلسم و بازیکن هدف انتخاب کرده بود. مهاجم قد بلند در آن بازی تک گل تیمش را هم زد؛ همان طور که ساحر وعده داده بود. در دقایق پایانی فشار فولاد زیاد شده بود. میثاقیان می خواست با بیرون آوردن گرائیلی دفاع به زمین بفرستد اما جادوگر اصرار داشت با این کار سحر باطل می شود. تعویض انجام شد در شرایطی که 6 دقیقه مانده بود تا پایان. سه دقیقه بعد ابومسلم گل مساوی را خورد و دعوایی سخت بین ساحر و سرمربی در گرفت. این روایت را البته شخص آقای ساحر نقل کرده است و بی شک میثاقیان تکذیبش می کند.
* قرآن متبرک
باشگاه پیام پس از صعود به لیگ برتر در اعلامیه ای عجیب از مردم اهواز می خواد قرآن گلرشان را که در جریان بازی از دروازه این تیم ربوده شده پس بیاورند و جایزه بگیرند. پیام در دیداری پر حاشیه از سد فولاد در اهواز می گذرد و به لیگ برتر می رسد. این بازی حواشی بسیاری دارد. تماشاگران اهوازی مدام گلر پیام را جادوگر خطاب می کنند.
سیروس سنگچولی بسته ای را در حوله ای گذاشته و درون دروازه اش جای داده. یکی از توپ جمع کن ها حوله را می دزد. گلر به دنبالش می دود و با ضرب و شتم حوله را پس می گیرد و در دروازه می گذارد. در دقایق پایانی باری دیگر حوله به سرقت می رود و این بار پیدا نمی شود. سیروس سنگچولی پس از پایان بازی درباره محتوی بسته می گوید: «یک قرآن کوچک جیبی در درون حوله بود که آن را دزدیدند. این قرآن برای من با همه قرآن های دیگر تفاوت دارد. این قرآن که در دروازه تیمم می گذارم گل نمی خورم.» اما این جلد کلام الله چه تفاوتی با قرآن های دیگر دارد. پاسخ سئوال ما را برگی زر سرمربی وقت پیام مشهد می دهد: «این قرآن را تبرک کرده بودیم، قرآن را یکی از بچه ها برده بود کربلا و آنجا تبرک داده شده بود.»
* تقوا پیشه کن
سایپای دایی دیگر آن تیم کوبنده نیست. به دست انداز افتاده. تیم مدام امتیاز از دست می دهد و استقلال بحران زده صدر جدول را از چنگ شان در آورده است. دایی در اولین تجربه مربیگری مستاصل شده. مدام اطرافیانش می گویند تیم را طلسم کرده اند. این شایعه این قدر گفته شده که کاپیتان به فکر چاره می افتد. او را ترغیب کرده اند تا با جادوگر همکلام شود اما کاپیتان تحصیلکرده سابق تیم ملی نمی تواند چون مربیان سنتی تصمیم بگیرد. او به توصیه مشاورانش برای فرار از این تشکیک فکری به جای خرافه به عالمی دینی توسل می کند. حضرت آیت الله العظمی بهجت، مرجع عالی قدر تقلید درخواست اسطوره فوتبال ایران را برای ملاقات می پذیرد. دایی درد دلش را نقل می کند و در جواب می شنود: «توسل راهی مناسب برای قوت قلب یافتن است. شما تلاشت را بکن. تمام فکرت به کاری باشد که به موفقیت می رساندت. از آنچه افکارت را به هم می ریزد بپرهیز و با تقوا پیش برو، بی شک تنها نمی مانی.»
و دایی برای تمرکز بیشتر، کمتر برای تیمش بازی می کند و بیشتر روی نیمکت می نشیند. سایپا امتیازات از دست رفته را جبران می کند و قهرمان لیگ می شود. دایی در تمام بازی ها تسبیحی در دست دارد و زیر لب ذکر می گوید: "الا بذکرالله تطمئن القلوب"
* ممبینی: انگار هیپنوتیزم شده باشم...!
ذهن شما را متبادر می کنیم به لیگ 83-84. در بازی سایپا و پگاه گیلان در رشت، در یک صحنه ممبینی داور آن بازی به سود رشتی ها اعلام پنالتی می کند. او روی نقطه می ایستد و در حالی که رشتی ها شادمانی می کنند ناگهان جهت دست ممبینی تغییر می کند و خطای پگاهی ها را اعلام می کند!! ممبینی در توضیح آن صحنه می گوید هنوز نمی دانم چرا این اتفاق افتاد. پنالتی سایپایی ها صد در صد درست بود و من آن را اعلام کرده بودم و هنوز نمی دانم چرا به یکباره نظرم عوض شد انگار هیپنوتیزم شده باشم! این عجیب ترین رویداد ماورالطبیعه فوتبال ایران بود که خیلی هم سر و صدا کرد و باعث محرومیت چندین ماهه ممبینی شد.
* مورد عجیب دروازهبان برزیلی؛ باورنکردنی ترین طلسم فوتبال ایران
دوره هفتم لیگ برتر امیر قلعه نویی هدایت تیم بحران زده مس کرمان را بر عهده گرفت. مس با مربیگری او استقلال را برد و پرسپولیس که بعدها قهرمان شد را هم متوقف کرد. قلعه نویی با تیم انتهای جدولی کاری کرد که در اواخر فصل به طور کلی احتمال سقوطشان از بین برود. مسی ها تنها در یک بازی خانگی به مشکل خوردند. بازی با صنعت نفت آبادان (تیمی که در پایان فصل سقوط کرد) آنگونه که همه بازی ها پیش می رفت، پیش نرفت.
روایت این بازی را از زبان یکی از کرمانی های حاضر در ورزشگاه در آن بازی می خوانیم: «قبل از شروع بازی، گلر صنعت نفت یک کیسه کوچک را بین دستکشهایش پنهان کرده بود. در حالی که بازیکنان مشغول گرم کردن خودشان بودند و طرفداران مشغول تشویق، بقچه مذکور را رو کرد وآن را دوروبر دروازه قل داد. قبل از بازی یک فرد ناشناس با مربی این تیم تماس گرفته بود و میگفت، نفتیها یک دستگاه جادوگر اجاره کردهاند!»
کسی این قضیه را جدی نگرفت تا اینکه آن حرکت از سوی دروازهبان حریف مشاهده شد. یکی از اعضای کادر فنی مس کرمان میخندد و میگوید: «به ما گفتند که دروازه را طلسم کردهاند، ولی باورمان نمیشد.»
کیسه مورد نظر در دو نیمه، بین دو دروازه چرخید و ناگهان ناپدید شد. راوی میگوید، یکی از توپ جمعکنها که چشمش زیاد میجنبید در نیمه دوم به صورت مستتر خود را به دروازه نفت رساند و بقچه مورد نظر را ربود. مربی مس میگوید: «بعد از بازی دروازهبان حریف یقه تدارکاتچی ما را چسبید که شما بقچه را کش رفتهاید.»