احسان پيربرناش
براي به آتش كشيدن پرسپوليس نيازي به سردار بي رحمي چون اسكندر مقدوني نيست، وقتي در همين مملكت پهلواني چون اميررضا خادم نفس مي كشد. چنان پيزوري و بي رمقش كرده اند كه اگر روبرويش بايستي، يك خم و دو خم و هرچه پيچ و خم دست نيافتني دارد را دودستي تحويلت مي دهد. اينها را بايد در همان بدو ورود به خادم مي گفتند. بايد مي گفتند نيازي نيست بزني توي سرش كه خاك دو امتيازي بگيري، اين ننه مرده ي توسري خور، نزده ويرانه اي با هزاران امتياز تحويلت مي دهد. از امتيازاتش براي وراث بي رحم يكي همين كه دايي و درخشان و استيلي و قطبي و امثالهم مي شوند سرمربي اش و آلترناتيوشان مي شود محمد مايلي كهن، با سابقه اي درخشان كه نه، اما مانند درخشان. حق پدري شان است و انگار يكي يكي نوبت تجاوز به اين خاك را گرفته اند از قبل.
متاسفانه هنوز چند هزار نفري براي ديدن اين مقبره باستاني بليت مي خرند و به ورزشگاه مي روند؛ اگر بشود با انديشه هاي «خادمان» اين مردم همين جمعيت خجالت آور را هم خانه نشين كرد، عمليات پهلوانان ايراني به درستي پيش رفته است. آنها خوب مي دانند كه پرسپوليس بدون هوادار مي ميرد، براي همين به درستي قلب هوادار را نشانه رفته اند تا با يكي دو انتخاب عجيب و دور از ذهن ديگر، در آرامش فاتحه اي بخوانند بر اين گور دسته جمعي، كه روزگاري نامش «پرسپوليس» بود.
مردي كه امروز در آرامش خاطر مي گويد «اوضاع پرسپوليس خوب نيست»، پزشك معالج اين بيمار است. تمام اعتبار پرسپوليس يك مشت خاك است آقاي دكتر خادم، لطفا از اين پرسپوليس بيش از اين خاك نگير. ظرفيت سرمان تكميل است.