سنگ قبرت را به من قرض بده!
یکی از اتفاقات تلخ این روزهای ورزش ایران، حمله به سنگ قبر تعدادی از ستارگان درگذشته فوتبال ایران بود.
١- احساس مي كرديم به طور كامل تسليم شرايط نيستيم، مي توانيم در نظم موجود تغيير ايجاد كنيم و البته خودي نشان دهيم.
٢- بعد از اين دست كارها در گروه كوچكمان انسجام و نزديكي بيشتري احساس مي كرديم و مي دانستيم هر كدام در نزد ديگري راز كوچكي را حمل مي كند.
٣- با انجام شيطنت هاي جذاب و خطرناكتر كم كم جايگاهمان را در گروه تثبيت مي كرديم و با عملكرد بهتري كه مورد پذيرش جمع بود، به تدريج حرف ها و نظرمان را بهتر به كرسي مي نشانديم.
خلاصه دوران بي نظيري بود كه شرح كامل تر آن در حوصله نوشتار حاضر نمي گنجد. با افزايش سن، گويي كه به كمك عقل دوز شيطنت هايمان كاهش يافت. مكانيسم كنترل در ما نهادينه شد و به تدريج ضمن بهتر شدن توان محاسبه سود و ضرر و پيش بيني بهتر پيامدهاي رفتاريمان، فهميديم كه خودمان ديگر حوصله اينكه كسي آزارمان بدهد را نداريم. همه چيز بايد منظم و قابل پيش بيني باشد و بي نظمي و ابهام، خشونت را در ما بيدار مي كند.
اين مقدمه بلند را گفتم تا به موضوع هتك حرمت به مزار اسطوره هاي ورزشي برسم. موضوعي كه به زودي با نصب دوربين هاي مداربسته در قبرستان تمام مي شود اما چيستي و چرايي آن همواره در پرده اي از ابهام باقي خواهد ماند. تحليل هاي اخير نسبت به اين اتفاق، مثل هميشه توپ را به زمين مردم مي اندازند و موضوع را به بي فرهنگي آنها ربط مي دهند و آخر هم راهكار نخ نما شده #فرهنگ_سازي را به همه ما يادآور مي شوند. داستان از آن چيزي که تصور می شود پیچیده تر است:
1- همانطور که در مقدمه بالا هم اشاره کردم، مهم نیست کلیت جامعه رفتاری را بپسندد یا خیر، از منظر اجتماعی، مهمترین عامل برای تقویت یا نفی یک رفتار، واکنشی است که گروه به رفتار فرد نشان می دهد. این گروه است که هویت اجتماعی ما را شکل می دهد و در نهایت ما را از سایر افراد جامعه و همچنین گروه ها متمایز می کند. این نکته را گفتم تا به این موضوع اشاره کنم که اصولاً در عصر پست مدرن، اینکه همه رسانه ها با قدرت رفتاری را تقبیح کنند یا نکنند دیگر مهم نیست و تأثیر چندانی هم ندارد. این مهم است که برای برخی تأیید گروهی که در آن عضو هستند از تأیید کل جامعه مهم تر است. جامعه ای که آن ها را رها کرده در مقابل گروهی که آن ها را پذیرفته و برای آن ها منبع معنا محسوب می شود.
2- جدای از اهمیت جنبه های روانی موضوع، باید به این نکته هم اشاره کرد که از منظر رشد روانی- اجتماعی، هنوز برخی علی رغم رشد ظاهری و رسیدن به بلوغ کامل جسمانی، از منظر رشد روانی- اجتماعی در دوره کودکی و یا نوجوانی سیر می کنند و لذت های ناشی از رفتارهای اینچنینی (گناهان کوچک) همچنان برای آن ها وجود دارد. موضوع زمانی مهم می شود که این لذت جویی و مشاهده نتیجه رفتار (تخریب مزار)، به کمک رسانه های جمعی در مقیاسی گسترده پوشش داده می شود و لذت ناشی از رفتار را برای فرد و گروهی که در آن عضو است دوچندان می کند. رفتاری که این بار به سراغ مهمترین تابوهای ما یعنی مرگ و دنیای مردگان رفته است و از این منظر شایسته توجه است.
3- به نظر قضیه تخریب مزار بدون تردید چیزی فراتر از رنگ های آبی و قرمز است، چراکه هواداران تیم های استقلال و پرسپولیس بیش از آنکه درگیر باشگاه هایشان باشند درگیر متن فوتبال هستند. متنی که به زندگی شان معنی می دهد و برای آن ارزش قائل هستند. بنابراین برای من موضوع تخریب به خاطر اختلافات باشگاهی کاملاً منتفی است. اما بیایید به جای تقبیح رفتار، به پیامی که فرد علاقه مند است برای ما بفرستد تمرکز کنیم. به یاد بیاوریم که از چندی پیش خودکشی در ملاء عام و بر روی پل های عابر رواج یافت و جای خود را تاحدی با خودکشی در خلوت و انزوا عوض کرد. کنشگر می خواست از طریق خودکشی پیام مرگش را رسانه ای کند. ترسی و وحشتی که تا مدت ها در آن مکان به جا می گذاشت و میلیون پست و عکسی که از رفتار او منتشر می شد. او همان کسی است که می میرد ولی تقریباً مطمئن است، #بازار_رسانه از این اتفاق، روایت مصرفی جذابی تولید و به خیل عظیم مخاطبان عرضه خواهد کرد. اما پیام تخریب کننده سنگ مزار چه می تواند باشد؟ به اعتقاد من مهمترین پیام او، انتقال نوعی #اعتراض است. اعتراضی نمادین که این بار از خود نشانه برای تولید معنا استفاده می کند.
4- سنگ مزار نشانه ای است که یادآور صد ها و شاید هزاران خاطره از کسی است که دیگر بین ما زندگی نمی کند اما جریان فکری و رسانه ای او همچنان ادامه دارد. به عبارتی از منظر نشانه شناختی و به کمک فراواقعیت رسانه های پست مدرن، اسطوره هنوز زنده است. این اعتراض نمادین است و محل اعتراض تابویی است (دنیای مردگان) که توجهات را صدها برابر بیشتر به خود جلب می کند. مگر می شود سنگ مزار کسی که برای هزاران نفر قابل احترام است مورد بی احترامی قرار گیرد؟ بله می شود؛ برای جلب توجه همه این هزاران نفر به یک موضوع؛ او تخریب می کند پس هست. او می تواند به کمک فوتبال و رسانه، سال ها بی توجهی همگان و بویژه نهادهای اجتماعی را برای حتی یک لحظه جبران کند و از این همه توجه لذت ببرد. حسی که زود تمام می شود ولی برای من یادآور یک نکته مهم است: سال ها بی توجهی، کج سلیقگی و اشتباه نهادهای فرهنگی، بویژه نهاد آموزش و همچنین مشکلات عدیده اقتصادی و پیامدهای آن مثل فقر و بیکاری، انسان هایی را به جامعه تحویل داده است که به دلیل احساس بی مکانی و تهی شدن از معنی، از هر فرصتی برای ابراز توجه و ارسال پیام استفاده می کنند. موضوع کاملاً شفاف است؛ از نوشتن یادگاری بر روی دیوار تخت جمشید تا رنگ پاشی بر روی مزار و اسید پاشی های آنچنانی و فحاشی در فضای مجازی، به نظر من همه از یک سنخ هستند و همه یادآور یک پیام مهم: فروپاشی فرهنگی.