درِ فوتبال ایران باید تخته شود
گفتههای بازیکن پیشین بایرنمونیخ، هامبورگ و بوخوم در خصوص انتقاد از ساختار فوتبال ایران حاوی نکات ارزندهای است که توجه به آن میتواند منجر به بهبود وضعیت نابسامان این رشته شود اما گوش شنوایی نیست!
فوتبال ایران در سالهای اخیر همواره پرطرفدارترین رشته و از سویی پرحاشیهترین بوده و البته از این آب گلآلود ماهیهای درشتی نصیب سودجویان شده و برای عاشقان واقعی، فقط گل و لای باقی مانده است.
فوتبال دنیا از یک اصل اساسی پیروی می کند که الزامی ندارد در خصوص آن داد سخن داد چرا که توضیح واضحات است. اینکه باشگاه ها باید از حق پخش تلویزیونی برخوردار باشند و به درآمدزیایی برسند، اینکه هر باشگاه دست کم باید یک زمین اختصاصی داشته باشد، اینکه وضعیت چمن ورزشگاه ها و البته شرایط ساختمانی آنها باید استاندارد باشد و اینکه فوتبالیستهای ما باید بتوانند ابتدایی ترین اصول فوتبال را به نمایش بگذارند، موضوعاتی نیست که کسی از آن اطلاع نداشته باشد.
هوادارزدایی به جای هوادارزایی
پرسپولیس و استقلال پرطرفدارترین باشگاه های ایران و با کمی اغراق آسیا هستند. سردمداران فوتبال دنیا به هر دری می زنند تا هوادار جمع کنند و به شرق و غرب جهان سفر می کنند اما در فوتبال ما تمام تلاش بر این بوده که تماشاگران از فوتبال رانده شوند. نگاهی به وضعیت حضور تماشاگران در بازی های لیگ بیانگر این موضوع است. تا زمانی که این باشگاه ها مستقل نشوند و سازمان درستی بر آنها حاکم نشود چگونه می توان انتظاری غیر از این داشت؟ البته اگر اهلیت نهادهایی که خواهان خرید سهام این باشگاه ها هستند زیر سوال نرود.
جایگاه آموزش کجاست؟
گل سوم تیم فوتبال بارسلونا مقابل گوانگژو اورگرانده در جام باشگاههای جهان را بارها و بارها مرور کنید. لوییس سوآرس توپ ارسالی در محوطه جریمه را با سینه کنترل می کند و در حالیکه هنوز به زمین نرسیده، آن را در کنج دروازه حریف قرار می دهد. اساسا بیاییم فکر کنیم مردم برای چه فوتبال تماشا می کنند. غیر از این است که فوتبال وسیله تفریح و سرگرمی است؟ همان حرفی که لیونل مسی روز گذشته به آن اشاره کرد. در فوتبال ما اگر بازیکنی مهارتی را بلد است به سعی و تلاش خودش بازمی گردد و کمتر اتفاق می افتد کسی به او آموزش داده باشد. نمونه گلی که سوآرس زد در فوتبال دنیا بسیار است اما در فوتبال ما چند گل اینچنینی به ثمر می رسد؟ در فوتبال ما چند مربی وجود دارد که برای آینده این ورزش کار جدی و اساسی کرده باشد؟ به جرات می توان گفت شاید تعداد آنها به انگشتان یک دست هم نرسد.
حرف های وحید هاشمیان را جدی نگیریم
اگر بخواهیم حرف های وحید هاشمیان مبنی بر اینکه تا باشگاه ها تضمین مالی نداشته باشند را جدی بگیریم باید درِ این فوتبال را تخته کنیم. پس حرف هایش را جدی نگیریم. بگذاریم این کشتی توفان زده کماکان در این دریای متلاطم به این سو و آن سو رود و هرگز به گل ننشیند. در تمام دنیا از بادها استفاده می کنند تا به مقصد برسند اما اینجا «باد ما را به هر آن سو که دلش می خواهد می برد». اینجا کدام فلسفه واحد بر فوتبال ما حاکم است؟ هر تیم ساز خودش را می زند. کدام مربی ملزم بوده با مدرن ترین اتفاقات فوتبال جهان همسو شود؟ اینجا چه رفتاری با بازیکنان ملی پوش قدیم کرده اند؟ اینجا چند بازی خداحافظی برای ملی پوشان برگزار کرده اند؟ اینجا چقدر فوتبالی ها را در راس فوتبال به بازی گرفته اند؟
باید به وحید هاشمیان گفت اینجا از این خبرها نیست. اینجا بسیاری از کمیته های فدراسیون فوتبال بوی کهنگی و افکار قدیمی می دهند.
حق با کارلوس کیروش است یا با مربیان؟
وحید هاشمیان بی آنکه بخواهد از سرمربی پرتغالی تیم ملی دفاع کند می گوید کیروش حق دارد فوتبال را دو هفته تعطیل کند. از آنجا که نظام و فلسفه یکسانی بر فوتبال ایران حاکم نبوده این مربی باید بازیکنان را دو هفته تمرین دهد تا همسانسازی شوند. اینجا مانند آلمان نیست، مانند کویینز پارک رنجرز نیست، مانند بایرن مونیخ نیست، مانند بارسلونا نیست که یک شعار واحد داشته باشند. اینجاها باشگاه ها فرهنگی - ورزشی هستند اما از پس پرداخت بدهی بازیکنان خود برنمی آیند. اینجا شعار ما اخلاقگرایی است اما لیدرهای روی سکوها که با مسئولان باشگاه ها بیگانه هم نیستند، دشنام می دهند.
فوتبال ما و شاهکار شازده کوچولو
وضعیت مسئولان فوتبال ایران با تماشاگران، همان ذهنیتی است که شازده کوچولو، شاهکار «آنتوان سنت اگزوپری»، نسبت به آدم بزرگها دارد. آنجا که می گوید:
«آدمبزرگها عاشق عدد و رقماند. وقتی با اونا از یک دوست تازه حرف بزنی، هیچوقت ازتون در مورد چیزهای اساسی سوال نمیکنن، هیچوقت نمیپرسن آهنگ صداش چطوره؟ چه بازیهایی رو دوست داره؟ پروانه جمع میکنه یا نه؟
میپرسن چندسالشه؟ چندتا برادر داره؟ وزنش چقدره؟ پدرش چقدر حقوق میگیره؟
و تازه بعد از این سوالاس که خیال میکنن طرف رو شناختن!
اگه به آدم بزرگا بگی که یک خونه قشنگ دیدم از آجر قرمز که جلو پنجرههاش غرق گل شمعدونی و بومش پر از کبوتر بود، محاله بتونن مجسمش کنن. باید حتما بهشون گفت یک خونه چندمیلیونتومنی دیدم تا صداشون بلند بشه که وای چه قشنگ!
نباید ازشون دلخور شد. بچه ها باید نسبت به آدم بزرگها گذشت داشته باشند.»
بله در فوتبال ما تماشاگران باید مسئولان ورزش و فوتبال را ببخشند. اینجا بعضیها دنبال عدد و رقم هستند. دنبال ماهیهای هرچه بزرگتر از آب هرچه گلآلودتر. اینجا کسی به فکر تماشاگری نیست که دنبال شمعدونی و کبوتر است. اینجا کسی سراغی از ورزشگاه های خالی نمی گیرد. اینجا شوت هوایی زدن برای کسی مهم نیست. اینجا.....