مهدی یکتا
چند روز پیش عکسی از یک بازیکن ملی پوش و مدنظر باشگاه پرسپولیس منتشر شد که اسباب تاسف بود! بازیکن مدنظر سوار خودرو بود و یکی از مدیران باشگاه پرسپولیس با احترام کامل در ماشین را به روی آقای ستاره(!) باز می کرد و... باور کنید این بازیکن یک پنجم استعداد آن روزهای «مجید نامجو مطلق» را ندارد؛ اما به دلیل ناآشنایی مدیران غیرورزشی و غیر فوتبالی هم تقاضای قرارداد میلیاردی می کند و هم با عزت و احترام در باشگاه – نه ببخشید در ماشین! – را به روی او باز می کنند.
آن روز تمرین پرسپولیس مثل گذشته در تپه های داودیه تهران ورزشگاه شهید کشوری کنونی پیگیری می شد. جمعیت زیادی هم برای تماشای این تمرین به داودیه آمده بودند. چهره های آشنای بسیاری در محل تمرین دیده می شدند. از بهروز سلطانی و وحید قلیچ بگیرید تا محمد پنجعلی، ضیا عربشاهی، حمید درخشان و ناصر محمدخانی و چند بازیکن دیگر جمع شده بودند تا زیرنظر «علی پروین» تمرین کنند.
تمرین آغاز شد و جوانی ترکه ای، اما خوش استیل همه را به وجد آورد! هواداران پرسپولیس از یکدیگر می پرسیدند: او کیست؟ یکی از میان جماعت گفت: «مجید نامجو مطلق» است. خیلی تکنیکی است و روی یک وجب دستمال می تواند چند نفر را دریبل بزند! او شاگرد رجب فرامرزی و رحیم میرآشوری و از باشگاه بانک ملی آمده است و...
پس از اتمام تمرین یکی از طرفداران متمول پرسپولیس، «نامجو مطلق» جوان را به گوشه ای فراخواند و در گوش او چیزی گفت. «پروین» همه این صحنه ها را دید؛ اما حرفی نزد. فردای آن روز «مجید نامجو مطلق» جوان با یک موتور سیکلت هوندا به محل تمرین آمد. «علی پروین» که همه چیز دستگیرش شده بود، «نامجو مطلق» را صدا زد و به او پرخاش کرد و گفت: اینجا پرسپولیس است. جوانانی مثل تو باید یک چیزی هم دستی بدهند تا به این تیم مردمی و پرطرفدار بیایند. حالا تو می روی و سر خود از هوادار پرسپولیس موتور سیکلت کادو می گیری؟ حالا من جواب بازیکنان دیگر را چه بدهم؟ لابد برای آن ها باید ماشین بخرم و...!
«پروین» همان روز «نامجو مطلق» را جواب کرد تا راهی استقلال شود. سرنوشت «مجید نامجومطلق» را همه می دانند؛ اما می خواستیم مقایسه ای به نقل و انتقالات دیروز بازیکنان و امروز داشته باشیم.
اتفاقا چند روز پیش عکسی از یک بازیکن ملی پوش و مدنظر باشگاه پرسپولیس منتشر شد که اسباب تاسف بود! بازیکن مدنظر سوار خودرو بود و یکی از مدیران باشگاه پرسپولیس با احترام کامل در ماشین را به روی آقای ستاره(!) باز می کرد و... باور کنید این بازیکن یک پنجم استعداد آن روزهای «مجید نامجو مطلق» را ندارد؛ اما به دلیل ناآشنایی مدیران غیرورزشی و غیر فوتبالی هم تقاضای قرارداد میلیاردی می کند و هم با عزت و احترام در باشگاه – نه ببخشید در ماشین! – را به روی او باز می کنند.
این دو مثال روشن را روی کاغذ آوردیم تا شما خود بخوانید حدیث مفصل از این مجمل.