همه چیز درباره یک مرد پرتغالی
فارغ از اینکه حق با طرفداران کی روش است یا مخالفان او، بر آن شدیم تا به منظور بررسی عملکرد این مربی پرتغالی لحظاتی با یکی از تحلیل گران فوتبال به گفتگو بنشینیم.
از چهار سال قبل که "کارلوس کی روش" پرتغالی هدایت تیم ملی ایران را در شرایط نه چندان مطلوب به دست گرفت، تا به امروز همواره نظرات و انتقاداتی به عملکرد او وارد بوده است.
برخی همواره با تکیه بر کارنامه ی حرفه ای موفقش و با اطلاع از وضعیت فوتبال در ایران در زمره ی طرفدارانش قرار گرفتند و عده ای دیگر هم با تکیه بر تفکرات و دانش خود سعی کردند تا این حمایت را کمرنگ کرده و همیشه در پی ماهی گرفتن از آب گل آلود باشند.
حال فارغ از اینکه باید حق را به کدام دسته داد و یا اینکه اساسا باید این حق داده شود یا نه، بر آن شدیم تا به منظور بررسی عملکرد این مربی پرتغالی چند دقیقه با یکی از تحلیل گران فوتبال به گفتگو بنشینیم.
در زیر متن گفتگوی جام نیوز با "حسین غدیری" تحلیل گر فوتبال را در این زمینه می خوانید:
شما به عنوان یک تحلیلگر فوتبال، عملکرد مربیگری کارلوس کی روش را چگونه ارزیابی می کنید؟
اجازه دهید ابتدا یک مسأله روشن شود. در تمام دنیا مربی تیم ملی مونتاژکار است. ابزاری که مربیان باشگاهی فراهم می کنند را کنار هم می چیند و تیم می سازد، اما بازیکن سازی وظیفه ی او نیست که مثلاً بگوییم فلان مربی چیزی به فوتبال ما اضافه نکرده است. بازیکن اگر تا 30 سالگی چیزی یاد نگرفته، مربی تیم ملی چه چیزی باید به او اضافه کند؟
شاید فوتبال عدالت نداشته باشد اما حداقل منطق دارد. منطقش همین است که می بینم. با کارنکردن نمی شود معجزه کرد. اگر ما به فینال می رسیدیم احتمالا سیستم های آنالیز و ارزیابی ژاپنی ها هنگ می کرد. شما ببینید امارات و قطر و ژاپن و کره جنوبی در سطح باشگاهی هم در آسیا موفق هستند. آنها لیگ های قوی دارند ولی سه نماینده از چهار نماینده ی ایران در آسیا ناکام مانده اند. وقتی تکلیف باشگاه های ما اینگونه است، مربی تیم ملی باید به کجا برسد؟ عراق اگر چه باشگاه هایش به سبب نبود زیرساخت لازم، در لیگ قهرمانان آسیا نیست ولی تیمی که بازیکنی مثل کرار که ستاره لیگ ماست را با خود به جام ملت ها نمی برد حتما تیم خوبی است. آنها 10 سال پیش در المپیک چهارم شده اند و سه دوره قبل قهرمان جام ملت ها شدند. آن هم زیر فشار جنگ و بمباران. زیرا آنها روی پایه ها کار می کنند.
تیم ملی محصول باشگاه هاست و باشگاهها همه جای دنیا محور توسعه ی فوتبال هستند. وقتی در باشگاه کار پایه ای نمی کنیم تیم ملی چه باید کند؟ در سطح اول فوتبال دنیا، نونهالان طی بازی در مدارس فوتبال، تاکتیک پذیری را یاد می گیرند و لذا چالش پیش روی سرمربی، تزریق تنوع تاکتیکی به تیم است نه کار دیگر!
به نظر شما سیستم مورد نظر کی روش تا چه اندازه مورد پذیرش و استفاده است؟
در مورد سیستم بازی تیم ملی قبلا هم زیاد صحبت شده است! این یک سیستم من درآوردی نیست، بلکه یکی از استایل هایی که در دنیای روز فوتبال تدریس و استفاده می شود و در حال حاضر هم از سوی کی روش برای فوتبال ما انتخاب شده است و ایشان هم قطعاً با توجه به داشته های فوتبال ایران این سیستم را برای بازی های تیم ملی انتخاب کرده است.
در بازی تیم ملی مقابل شیلی، دو خاصیت مثبت به چشم می آمد. اولین خاصیت مثبت بازی تیمی ما، در انجام بازی در مقابل بود، یعنی کل تیم تلاش خود را می کردند که بازیکن و توپ به پشت شان راه پیدا نکند. یعنی اینکه نوع چینش و ایستادن و دوندگی بازیکنان به نوعی باشد که حریف در مقابل شان قرار بگیرد و کاملا برای بازیکنان ایران قابل دیدن باشند.
همه تیم باید درون بازی و در حال پوشش یکدیگر باشند، موج مانند و لایه لایه مراقب حریف باشند. در این سیستم هرچه حریف پیشرفت کند تیم هم فشرده تر می شود. اما خاصیت مثبت دومی که در تیم ملی ما جا افتاده است و در بازی با شیلی در صحنه گل دوم و چند صحنه دیگر دیدیم این بود که سرعت بازشدن فنر جمع شده ی تیم ملی بسیار بیشتر از قبل شده است. در این بازی، اوج پختگی بازیکنان ما در انجام این سیستم دیدیم. البته من تاکید می کنم که این سیستم کونتر اتک یا ضدحمله نیست که با یک یا دو پاس توپ را به مهاجم برساند. این کوئیک اتک یا حمله از جلو است که با حداقل سه بازیکن و چند پاس مؤثر و نه اضافه، توپ را به هدف نزدیک می کند و من حس می کنم بازیکنان ایران کاملا در مورد این سیستم به خودباوری رسیده اند و می توانند خوب آن را اجرا کنند.
نکته ی دیگر اینکه ضربه های ایستگاهی همانطور که همه دیدیم در تیم کی روش نقش اساسی دارد. این که عده ای گل زدن از روی ضربات ایستگاهی را اتفاقی می دانند اشتباه است. ضربه ایستگاهی و خصوصاً کرنر، همیشه بخش مهمی از تمرینات تاکتیکی تیم ها را شامل می شود. در لیگ برتر انگلستان 15 تا 20 درصد کل گل ها روی کرنر و تا 30 درصد روی ضربات ایستگاهی به دست می آید. در یک فصل لیگ برتر، منچستر یونایتد 35 درصد کل گل هایش را روی کرنر و ضربات ایستگاهی به ثمر رساند. ایران مشخصاً در ضربات کرنر برنامه و تمرین داشت، معمولاً توپ های برگشتی به بازیکنان ایران می رسید و روی استفاده از آن تمرین شده بود.
اما موضوعی که در سایه مانده و کمتر به آن اشاره می شود، بحث سیستم ایمنی دروازه ی ایران است. سیستمی که در طول جام ملت ها هرگز از کار نیفتاد و به غیر از 3 یا 4 موقعیت 80 درصد حریفان روی دروازه تیم ملی، خطر جدی دیگری را تجربه نکرد. این سیستم، مرهون تفکرات پیچیده ی کی روش است. او که می داند فوتبال امروز دنیا وابسته به نتیجه گیری است، هدف خود را گرفتن امتیاز از حریفان انتخاب کرده است. تیمی که گل نخورد، بالاخره صاحب امتیاز خواهدشد. کی روش بدون اینکه به بازیکنانش فشار وحشتناکی را وارد کند، توانایی بستن منافذ را دارد.
تیم او هنگامی که صاحب توپ است، فورا وارد فاز طراحی حمله می شود. بازشدن هافبک سمت راست برای عرض دادن به بازی، فرار سرعتی مهاجم هدف و حرکت در عمق هافبک میانی، سه برنامه اولیه ایران در شرایطی است که توپ را در تصاحب خود درآورده اما هنگامی که تیم ملی توپ را به حریف می دهد، سیستم مورد اعتماد کی روش به صورت اتوماتیک شروع به فعالیت می کند. مدافعان میانی جمع می شوند و مدافعان کناری برای بستن فضای سانتر و شوتزنی، حالت گارد بسته به خود می گیرند. دو هافبک تدافعی حلقه ی دوم را تشکیل می دهند و سپس پرسینگ از خط حمله ایران شکل می گیرد. این سیستم که مانند یک زنجیر، تمام بازیکنان را در بر می گیرد، در نهایت به دروازه بان فوتبال ایران ختم می شود که باید ضربات آخر را مهار کند. با همین سیستم به ظاهر ساده، از نیجریه در جام جهانی تساوی گرفتیم، آرژانتین را برای رسیدن به گل سردرگم کردیم و اگر به فکر گلزنی و صعود مقابل بوسنی نبودیم، از آن بازی هم بدون گل خورده خارج می شدیم.
آیا تاکتیک های مربیگری کی روش فقط مبتنی بر دفاع هست یا ترکیبی از دفاع و حمله؟
کارلوس کی روش ساعتها در اتاقش به این موضوع فکر کرد که با چه سیستمی می توان باتوجه به داشته های موجود به دروازه آرژانتین و نیجریه و بوسنی نزدیک شد ولی به هیچ نتیجه ی مثبتی نرسید! در نتیجه به فکر تقویت نقطه قوت تفکر ذهنی اش که همان ثبات خط دفاعی است، افتاد. مالکیت توپ برای حریف و گرفتن فضا در زمین خودی و یورش دو بازیکن دفاعی بر روی بازیکن صاحب توپ، مساله ای است که کی روش مدت ها روی آن کار کرد و تا اینجای کار نتیجه هم گرفته است.
کی روش طی چند سال اخیر در فوتبال ایران و به دلیل حضور در جام جهانی شیوه دفاعی را در کالبد تیم ملی دمیده که جداشدن از چنین استراتژی به آسانی ممکن نیست. استراتژی تیم ملی در جام ملت های آسیا البته نسبت به جام جهانی تا حدی تغییر کرده است. در جام ملت ها تیم ملی از 50 درصد از تاکتیک های دفاعی محض خود نسبت به جام جهانی کاسته و این موضوع نشان دهنده تغییر رویکردها نسبت به نوع رقباست. در واقع این روش و تاکتیک اصلی کی روش است.
هر مربی روشی دارد و اینکه چه شیوه بازی بهتر است امر ی سلیقه ای بوده و روش کی روش هم به طور خلاصه این است که او ترجیح می دهد ابتکار عمل را در چرخاندن توپ به حریف بدهد، روی آرایش خط میانی و دفاع تمرکز کند و در بهترین فرصت توپ را به دست بیاورد و در لحظه ای به سمت دروازه حمله کند که تیم حریف در آرایش دفاعی نیست. روشی که مسلما منتقدان خودش را دارد و کم هم نیستند کسانی که این شیوه بازی را نمی پسندند.
آرایش تیم کی روش در زمان دفاع به صورت چندضلعی های هم مرکز تقریبا تمام راه های نفوذ را می بندد و برای همین گل زدن به چنین تیمی واقعا دشوار می شود اما از سوی دیگر، این روش نیازمند این است که هر دو هافبک میانی نقش موثر و مداوم و داینامیک در بستن فضای جلوی مدافعین داشته باشند. محل استقرار آن ها با این هدف، همیشه کمی عقب تر از تیم هایی است که با تاکتیک هجومی بازی می کنند. به هرحال، گل نخوردن همواره این شانس را یه تیم می دهد که با یک گل همه چیز را به سود خود برگرداند! چیزی که در بازی های ایران با کره هم شاهد بودیم. تیم کی روش خیلی خوب سه بار کره را شکست داده است!
بازی های تیم ملی را از زمان ورود کی روش به ایران چگونه ارزیابی می کنید؟
یکی از مهمترین اقدام های مثبت کی روش در زمان هدایت تیم ملی فوتبال، حاکم کردن نظم بر تیم بود. در 4 سال اخیر، بازیکنان تیم ملی، بازی گروهی و درخدمت تیم بودن را بر تک روی های بی نتیجه ی فردی ترجیح دادند. این مربی موزامبیکی پرتقالی که سابقه ی هدایت تیم های بزرگ را در کارنامه دارد با استفاده از به روزترین شیوه های تمرین و تکنیک های بازی فوتبال دنیا موفق شد به تیم ملی فوتبال کشورمان شخصیتی ویژه ببخشد. وی همچنین با استفاده از شیوه های نوین تمرین دهی توانست بازیکنان فوتبال کشورمان را در سطح بالایی از آمادگی بدنی قرار دهد. اوج این آمادگی بازی مقابل آرژانتین در بازی های جام جهانی 2014 برزیل بود.
در سطح اول فوتبال جهان، بازی مربیان بزرگ امضای خود را دارد. شما اگر امروز مورینیو را از یک تیم بردارید و به جایش گواردیولا را مربی کنید، از همان بازی بعدی تغییر شیوه ی بازی تیم با امضای گواردیولا مشخص خواهدبود. این تغییر به وضوح و با چشم غیرمسلح قابل رصدکردن است. چون بازیکنان فوتبال خصوصا در سطح عالی اروپا به معنای واقعی و غایی تاکتیک پذیرند. یاد گرفته اند که جزئی و قطعه ای از یک ماشین بزرگ تر هستند که ممکن است نقش و جایشان در این دستگاه بزرگ تغییر کند. هدف کارکردن ماشین است و برای بقا باید با تغییرات سازگار شوند. این یک بلوغ فکری و ذهنی است که در بازیکنان آسیایی (منهای کره جنوبی و ژاپن) و فوتبال سطوح پایین تر کمتر دیده می شود. بنابراین اگر تاکتیک پذیری را یک شاخص تعریف کنیم می توان با این روش به مقایسه دست زد. شما امروز آنچلوتی را مربی بایرن مونیخ کنید. چقدر طول می کشد بایرن با امضای آنچلوتی بازی کند؟ من به شما خواهم گفت: حداکثر دو هفته. حالا گواردیولا را جایگزین امیر قلعه نوعی سرمربی سابق استقلال کنید. چقدر زمان خواهد برد تا استقلال فوتبال گواردیولایی ارائه دهد؟ شش ماه؟ یک سال؟ دوسال؟ هرگز؟ جواب این را نمی دانیم. اما اینجاست که می فهمیم وقتی از تاکتیک پذیری حرف می زنیم از چه حرف می زنیم. حالا به کارلوس کی روش می رسیم؛ این سرمربی پس از این همه تلاش ناموفق دیگران، برای اولین بار موفق شده بازیکنان ایرانی را در قالب یک نظم تیمی و یک ماشین منسجم به بازی بگیرد. اما اینجا باید گفت کی روش کار بزرگی کرده و این پروژه را به پیشرفت مهمی رسانده است.
بازیکنان ایران با امضای کارلوس کی روش بازی می کنند و این را به صورت مداوم و پایدار شاهد هستیم.
استفاده از بازیکنان شاغل در لیگ های اروپایی، حتی دسته های پایین تر به شکل افراطی، چرا؟
کی روش مجبور بود، واقعاً مجبور بود شاکله تیمش را از بازیکنانی بسازد که حتی اگر در بسیاری فاکتورها ضعیف تر بودند، در این یکی یعنی تاکتیک پذیری نمره قبولی می گرفتند. او مبنا را به درستی بر این گذاشت که بازیکنی که در اروپا تمرین و بازی می کند، مسلماً از حداقل های لازم برای درک ماجرای تاکتیک های مورد نظر او برخوردار است و زمان نشان داد اشتباه نمی کرد. حتی زمان نشان داد انتخاب های او در لیگ ایران هم دقیقا بر همین مبنا بود. در این مورد می توان به کی روش نمره فراتر از قبولی داد و با شناختی که از ذات تاکتیک گریز و فردی بازیکنان ایرانی هست، کار او را دشوار و پروژه اش را موفق ارزیابی کرد.
زمانی که کی روش در منچستر بود چقدر حضورش به لحاظ فنی در تیم تأثیر داشت که فرگوسن از ایشان به عنوان "مغز متفکر" خودش یاد می کرد؟
کارلوس کی روش در اصل طراح و تمرین دهنده ی منچستریونایتد بود. کی روش تخصص بسیاری در طراحی دفاع و پرس سنگین در زمین خودی دارد. فرگوسن بارها در مصاحبه هایش به این موضوع اذعان داشت که وظیفه طراحی تمرینات دفاعی بر عهده کی روش است. حتی سرمربی سابق منچستر حاضر شد بین دعوای کی روش و کاپیتان محبوب شایطین سرخ، جانب دستیارش را بگیرد و درب خروج را به روی کین باتجربه نشان دهد! تا جایی که شما به خاطر دارید نشریه دیلی میل با ذکر خاطره ای از گری نویل، به سرمربی چلسی توصیه کرد برای شکست دادن بارسلونا از کارلوس کی روش، سرمربی تیم ملی ایران کمک بگیرد.
منچستریونایتد بین سال های 2008 تا 2011 توانست سه بار به فینال لیگ قهرمانان اروپا برسد، ولی در دو فینال به بارسا باخت، اما یک بار هم با پیروزی بر بارسلونا به فینال رسید. نویل در کتاب خود جزئیات آن بازی را شرح داده و نوشته است: «طرح اصلی نوشته شده برای رویارویی با بارسلونا را کارلوس کی روش، دستیار فرگوسن نوشته بود. کی روش در تمرینات بسیار ریزبینانه همه چیز را مورد بررسی قرار داده و برای هر بازیکنی جایگاهی را مشخص کرده و به آنها برنامه داده بود.»
نویل در ادامه نوشته بود: «به نظر من کی روش یک روان شناس است. پیش از آن هیچ کدام از ما چنین توجهی به جزئیات را ندیده بودیم. ما بارها و بارها تمرینات را تکرار کردیم. دستورالعمل کی روش بسیار ساده بود. قرار بود کریستیانو رونالدو آنها را در زمین خودشان پرس کند و کارلوس توز نیز هر زمانی که یحیی توره صاحب توپ می شد، به سراغش برود. همچنین با قرار دادن پارک و رونی در کناره ها، اجازه حرکت از لیونل مسی و آندرس اینیستا گرفته شده بود، ولی برنامه اصلی برای پل اسکولز و مایکل کریک بود. کارلوس کی روش برای هر کدام از آنها جایگاه ویژه ای در نظر گرفته بود. پرس کردن آنها یک تاکتیک بسیار عالی برای ما بود که همین امر موجب شد بارسلونا در ۱۸۰ دقیقه در 2 بازی رفت و برگشت نتواند به یونایتد گل بزند و در نهایت شیاطین سرخ با تک گل پل اسکولز به دیدار نهایی راه یابند.»
این نکته ی جالب را هم یادآور شوم که کارلوس کی روش استاد بازی تدافعی است. او این موضوع را زمانی که دستیار فرگوسن در منچستریونایتد بود، نشان داد. گری نویل و ریو فردیناند هر دو سبک بازی تدافعی او را ستودند که چگونه باعث شد منچستریونایتد بارسلونا را در لیگ قهرمانان اروپا شکست دهد. پس از آن که کی روش منچستر را به مقصد تیم ملی پرتغال ترک کرد، دفاع منچستر نیز از آن حالت تدافعی خارج شد.
عملکرد کی روش را در تیم هایی که قبلاً مربیگری کرده را چگونه ارزیابی می کنید؟
در پرتغال، دست او خالی بود. نگاهی به بازی های پرتغال در جام جهانی 2010، نشان می دهد که عمده مانور تاکتیکی کی روش روی نقش کریس رونالدو و تا حدودی تیاگو در زمین بود، شیوه ای که البته جواب نداد. پرتغال بسیار خوب دفاع می کرد و انسجام مناسبی هم داشت اما غیر از بازی با تیم ضعیف کره شمالی که هفت گل زد. در برابر برزیل، ساحل عاج و اسپانیا هیچ گلی به ثمر نرساند.
کی روش درحالی پا به فوتبال ایران می گذاشت که پیش از این در تیم های شهره ی اروپایی همچون اسپورتینگ لیسبون، منچستریونایتد، رئال مادرید، تیم ملی پرتغال و تیم های ملی امارات و آفریقای جنوبی سابقه مربیگری داشت و این سابقه از او مردی کارکشته و آگاه به علم روز فوتبال دنیا ساخته بود.
اما از نکات جالبی که در آمار فعالیتی کارلوس کی روش در تیم های مختلف در مدت زمان مربیگری می توان به آن اشاره نمود این است که این مربی در بیش از ۵۵ درصد مسابقاتی که به عنوان سرمربی روی نیمکت تیم های مختلف نشسته است هموار پیروز مسابقه بوده است و در قریب به ۱۸ درصد مسابقات او نتیجه مساوی را کسب کرده است. یعنی می توان گفت او در قریب به ۷۲ درصد مسابقات بازنده نبوده است. مشاهده ی شیوه ی بازی تیم های تحت مربیگری کی روش به خوبی نمایانگر این نکته است که تزریق تنوع تاکتیکی در تیم های او، با تکیه بر بازیکنان خلاق و تاکتیک پذیر انجام می شد. در واقع این یک بالانس در تیم است؛ مربی که خودش یک تئوریسین است، تمام بازیکنان را به کار می گیرد که بازوی اجرایی تغییر تاکتیک در زمین باشند، اما مربیانی که نقطه قوتشان جای دیگری است و در این بخش ضعیف ترند، معمولاً به نابغه هایشان داخل زمین تکیه می کنند. یک یا دو بازیکن که بتوانند جریان بازی را به سمت دیگری هدایت کنند.
کی روش در رئال شانس این را داشت که بزرگ ترین نابغه ی معاصر فوتبال یعنی زین الدین زیدان را در اختیار داشته باشد و همچنین بازیکنانی چون رائول، رونالدو، لوییز فیگو، و دیویدبکهام و البته در رئال موفق نبود. شاید به این دلیل که موفقیت در تیمی مانند رئال، نیازمند این است که جزو همان انگشت شمارها باشی!
چه فاکتورهایی در فلسفه ی مربیگری کی روش می بینید که تا قبل از او در این چند سال از سوی مربیان دیگر در ایران مشاهده نشده است؟
کی روش بدون اتکاء به نامی خاص و تنها با بهره گیری از مهره ها و ابزارهای موجودش به مسابقات نگاه می کند. او حتی می تواند در برهه ای قید یکی از آماده ترین دروازه بانان آسیا یعنی سیدمهدی رحمتی را بزند اما با مهندسی فوتبالی خود چنان انگیزه ای به علیرضا حقیقی تزریق کند که او به چهره ای محبوب در نزد هواداران ایرانی تبدیل شود.
تا پیش از حضور کارلوس کی روش در تیم ملی ایران، چیزی به نام «دفتر مربیان» وجود نداشت. قبلاً کارهای آنالیز در هتل یا خانه ی مربیان انجام می شد، جایی خارج از فضای فوتبال! ولی به محض ورود کارلوس به ایران، ساختمانی ویژه برای مربیان تیم ملی تعبیه شد. این ساختمان به آن معنا بود که مربیان باید مثل یک کارمند برای فدراسیون کار کنند. در گذشته که این دفتر نبود، اعضای کادرفنی در تعطیلی های تیم ملی، به دور از هم بودند. در این حالت، امور تیم ملی به حالت نیمه تعطیل در می آمد و معمولاً مربیان، تلفنی کارها را هماهنگ می کردند. ولی با ورود کی روش سیستم تغییر کرد. حالا به هر مربی تیم ملی یک میز و صندلی داده شد تا در کنار هم بنشینند، تعامل کنند و تبادل اطلاعات بپردازند. امروز در کمپ تیم ملی، هر ساختمانی تعطیل شود، این ساختمان تعطیل نخواهدشد. مربیان تیم ملی موظف هستند قبل از ساعت 10 صبح در دفتر خود حضور داشته باشند. در روزهایی که آنالیز رقابت های لیگ، حذفی، بازیکنان لژیونر، رقیبان و… فشرده می شود، ساعت کاری از 8 صبح تا 10 شب هم می رسد. برای خروجی لیست تیم ملی گاه این جلسات بامدادی می شود.
کارلوس کی روش چگونه بازیکنان تیم ملی را گزینش می کند؟
اعضای فنی، مثلاً تمام بازی های استقلال را مقابل حریف ها بررسی می کنند. آن ها آنالیز عمودی و افقی انجام می دهند. آن ها چند مربع عمودی می کشند و سپس چند مربع افقی!! مربع های عمودی بازی ها هستند. مثلا بازی استقلال-سپاهان، استقلال-پرسپولیس و… مربع های افقی هم عملکرد بازیکنان هستند. یعنی عملکرد یک با چند بازیکن! در یک لاین، عملکرد مثلا میلاد فخرالدینی مورد بررسی قرار می گیرد. در لاین بعد عملکرد بازیکن دیگری. بازی ها به شکل عمودی قرار می گیرند. عملکرد بازیکنان به شکل افقی. مثلا برای آنالیز عملکرد مهدی طارمی، از هر بازی چند دقیقه (مثلاً دو، سه، هفت، ده) را جدا کرده و مورد بررسی قرار می دهند. از نظر تکنولوژی روز فوتبال دنیا هم کارلوس کیروش در تمرین روی چمن، وضعیت بدنی و آمادگی جسمانی بازیکنان را با استفاده از GPS مورد ارزیابی قرار می دهد. همچنین برای ارزیابی وضعیت بدنی بازیکنان در تمرین با استفاده از تجهیزات ماهواره ای پیشرفته به صورت آنلاین اطلاعات را استخراج می کنند...
سیستم مربیگری کی روش را با کدام مربیان در دنیا در یک سطح و مشابه می بینید؟
عده ای از مربیان فلسفه کاری خود را بر اساس تکنیک، عده ای بر مبنای تاکتیک و عده ای نیز بر اساس فیزیک بدنی برنامه های خود را پیاده می کنند. مسلماً همه ی این موارد مورد توجه هر مربی ای است ولی میزان ارزش و توجه به هر آیتم در هر مربی متفاوت از سایرین است. به جرأت می توان گفت که کی روش و "خوزه مورینیو" کمتر تکنیک را وارد بطن مربیگری خود می کنند و اساساً تکنیکی که در راستای تاکتیک آنها نباشد جایی در تیم های تحت هدایت این دو نخواهد داشت.
کی روش و مورینیو گرایش به تلفیقی از Tactic Based و Fitness Based دارند، یعنی در تمرینات خود نگاه ویژه ای به تمرینات فیزیکی و علاقه ی خاصی به فوتبال بر اساس کار گروهی دارند. این نخستین وجه مشترک این دو را می سازد.
نکته ی دوم تبحر و علاقه ی هر دوی این مربیان، فوتبال فشرده (Compact) است. همان فوتبالی که از ساختار دفاعی فشرده بهره می برد و در ادامه سعی در رساندن توپ به یک سوم هجومی بدون کوچکترین حرکت اضافی را دارد؛ این تعریفی ساده از این سبک فوتبال است که انشعابات زیادی را می طلبد و هر دو این مربیان در آن تبحر دارند. اما همیشه نمی توان این سبک از بازی را پیاده کرد و گاهی ابزار به عنوان عامل محدودکننده ظاهر می شود. از طرفی نیز ممکن است آن قدر ابزارهای موثر برای سبک های دیگر در اختیار داشته باشیم که به طور کل از علایق و تبحر فاصله بگیریم که این مورد هم اکنون در چلسیِ مورینیو دیده می شود.
بعد دیگر مربیگری مسائل مدیریتی و شخصیتی است که کاریزمای کی روش و مورینیو به شدت شبیه به همدیگر است. روح جنگندگی، تنش ها، مدیریت بازیکنان و... تنها نمونه ای از دریای شباهت های این دو است. هر دوی این بزرگان به خوبی یک تیم را رهبری می کنند، به گونه ای که هدف تیم سرلوحه ی اهداف بازیکنان قرار می گیرد و از سویی دیگر اگر کسی خلاف جهت حرکت تیم شنا کند به راحتی حذف می شود! نمونه های کاسیاس، راموس، لمپارد و... برای مورینیو و نمونه های رونالدو، رحمتی، عقیلی، و... برای کی روش گواهی بر این ادعاست.