از حسين هدايتي تا هاشمي رفسنجاني يك سال و دو ماه سردرگمي محض پرسپوليس و استقلال به اسم خصوصي سازي، سرانجام بدون هيچ نتيجه خاصي به پايان رسيد تا ميليون ها هواد...
- نظرات : بدون نظر - بازدید [ 1288 ] - یکشنبه, 10 خرداد 1394
از حسين هدايتي تا هاشمي رفسنجاني
يك سال و دو ماه سردرگمي محض پرسپوليس و استقلال به اسم خصوصي سازي، سرانجام بدون هيچ نتيجه خاصي به پايان رسيد تا ميليون ها هوادار دو تيم يك بار ديگر بفهمند دولت خدمتگزار چه احترام ويژه اي براي آنها قائل است! مردماني كه مدتهاست به بازي گرفته شده اند و آب شدن تيم هاي محبوب شان را به چشم ديده اند، طي اين مدت تماشاگر نمايش مضحكي بودند كه غير از عذاب و سردرگمي ثمر ديگري نداشت. مزايده ها يكي پس از ديگري لغو شدند و دوستان به آشكارترين شكل ممكن نشان دادند ياراي دل كندن از سرخابي ها را ندارند. در غائله اي كه راه افتاد اما غير از ملت ايران كه باز هم بازنده بودند، عده اي نيز لقب «برنده « دريافت كردند؛ از شركتي كه براي خريد استقلال پاكت خالي داد و ظرف چند ساعت هزاران بار «گوگل» شد تا استاد معظمي نيا كه با پرايد به سازمان خصوصي سازي رفت و تيتر اول رسانه ها شد. با اين حال بدون ترديد اين داستان يك پيروز اصلي و بزرگ ديگر هم داشت؛ حسين هدايتي!
مالك باشگاه استيل آذين در تمام اين سال ها به دفعات علاقه اش به پرسپوليس را نشان داده و براي اين تيم هزينه كرده است. فارغ از اينكه او در باشگاه خودش چه عملكردي داشت، هدايتي هميشه مشتاق بود پرسپوليس را تصاحب كند. او مدعي بود در اين صورت مي تواند از سرخپوشان يك قطب قدرتمند در فوتبال آسيا بسازد. با اين وجود هيچگاه مجال عملي براي به چالش كشيده شدن اين اراده فراهم نمي شد. ماجراي مزايده هاي اخير، دست كم اين فرصت را به هدايتي داد تا ثابت كند واقعا قصد خريد پرسپوليس را داشته و مايل بوده گام اول را براي ساختن رويايش بردارد. او حالا تا قيام قيامت مي تواند بگويد براي خريد پرسپوليس همه كار كرده، وديعه گذاشته، بالاترين رقم را پيشنهاد داده و حتي بعد از رد اهليت، نواقص خودش و شركتش را برطرف كرده، اما «آقايان» نخواستند باشگاه را به او بدهند. چه بسا اگر هدايتي مالك پرسپوليس هم مي شد، نمي توانست اين تيم را به جايي برساند و شايد تجربه استيل آذين در ابعادي متفاوت تكرار مي شد، اما حالا كه او پاي كار آمده و باشگاه را به وي نداده اند، حداقل مي تواند يك «مدعي» بزرگ و هميشگي باقي بماند.
از اين نظر شايد بتوان حسين هدايتي را با اكبر هاشمي رفسنجاني مقايسه كرد؛ دو نفري كه بي امتحان قبول شدند، دو برنده آزموده نشده! دو سال پيش وقتي هاشمي بعد از همه فراز و نشيب هاي زندگي سياسي اش رسما براي حضور در انتخابات يازدهم رياست جمهوري ثبت نام كرد، كمتر كسي فكر مي كرد او را رد صلاحيت كنند. با اين حال زماني كه اين اتفاق رخ داد، مقبوليت و محبوبيت رفسنجاني به شكل شگفت انگيزي افزايش پيدا كرد. درست همان روزها بود كه يك هفته نامه اجتماعي تصويري از شيخ را روي جلدش گذاشت و درشت تيتر زد: «رستگاري در دقيقه 90»! حالا شبيه همان ماجرا براي هدايتي رخ داده است. شايد اگر سال 92 صلاحيت هاشمي تاييد مي شد و او دوباره به رياست جمهوري مي رسيد، بسياري از مشكلات كشور باعث افت پايگاه اجتماعي او مي شد، چنانچه ممكن بود پرسپوليس هدايتي هم ظرف چند سال از چشم مردم بيفتد. حالا اما هر دوي آنها مرداني به شمار مي آيند كه فارغ از همه ابهامات كاراكترشان، اگر به قدرت مي رسيدند لابد روياهاي مردم را مي ساختند. دست كم اين «فرض» راجع به آنها تا ابد محفوظ خواهد ماند!
تبلیغات